هوای عاشقانه
در خنکائی دل انگیز
و شبیخوان لشگر روشنایی در دل تاریکی
گرگ و میش است انگار
در بحبوحۂ گنچشککانِ تک خوان
سوگند که دیر زمانیست ، لیاقت بوسه بر دستان سپیده صبح را داشته ام ، چه بسیار … چه بسیار
یا گام در پاکوبه های کوه …
یا دل در گرو روزه های شادِ بی اندوه
آنجا که گامهایم را تا رسیدن به قلۂ حضور می شِمُرم ، چشمانم را روزه دارِ حرم اش خواهم نمود
من خدا را بر قله ، با شاخه ای گل مریم افطار خواهم داد..