ای که درکوه وکمر بی بندوباری میکنی.
میزنی برهرره وهرگنده کاری میکنی.
میکشی افیون و دارو یا که هرچیزدگر.
یا گهی شرب سَکَر یا میگساری میکنی.
یا به ناموس کسان چشم طمع می افکنی.
گه به بدرومیکنی ونابکاری میکنی.
ای که آتش میزنی برهردرخت ومرتعی.
بعداز آن برحالشان افغان وزاری میکنی.
همنوردخودرهاسازی به کوه و دره ها.
بعدمفقودی برایش بیقراری میکنی.
گرشودزخمی رهایش میکنی چون بیکسان.
بعد جان دادن به پایش جان نثاری میکنی.
نام خودچون مینهی یک کوهنوردباشرف؟
یک نظربرخودکن وبنگرچه کاری میکنی.
کوهنوردی یک مرام ومکتب وکیش است وفکر.
کودرآن بر یاوران امداد و یاری میکنی.
پس بیاو رسم وراه عاشقان راپیشه کن.
گر تبع از لیلــــــــــــــــی اسفندیاری میکنی.
اوبه دست خالی خودکرده کاری وعمل.
تاکه نامش برزبان هرلحظه جاری میکنی.
کوهنوردان رامرامی بس شریف وبیریاست.
برصعودی دیگرارلحظه شماری میکنی.