««به کوه می روی اگر….»»
به کوه می روی اگر نظر به قله ها نکن
به همنورد خود بگو زباله را رها نکن
به کوه می روی اگر شرر نزن به شاخه ای
به سان رهروئی عدو خراش تپه ها نکن
به کوه می روی اگر به جان پناه میرسی
به زیر دست و پای من کفش خودت رها نکن
به کوه می روی اگر به رود میرسی ببین
مباد پر شود ز خس نژند چشمه ها نکن
به کوه می روی اگر به قله گر تو می رسی
میان آن فتادگان دست کسی رها نکن
به کوه می روی اگر به پیش پا نظر نما
مباد غره گردی و سخره به خسته ها نکن
به کوه میروی اگر ستایش خدای کن
شکر سلامتی کن و پند مرا رها نکن