کوله را بستم بیایم پیش تو
کوله ای از جنس خوبی های شاد
مثل رقص شاپرک
مثل اشک نسترن در صبح زود
اندرون کوله ام یک خاطره خواهم گذاشت
نامه ای خواهم نوشت روی برگ اشتیاق
من تمام غنچه های خانه را در کوله ام خواهم گذاشت
تا زمان بوسه های گرم و داغ
اشتیاق مندرج در کوله ام
پر بگیرد سوی تو
بوسه بر دارد به ذوق
التهابم صد فزون از پیش تر
بر فراز قله ها رقصم ز شوق
کوله را بستم بیایم پیش تو
بوسه های گرم خود را داغ کن
من درون کوله ام عشقی فرو خواهم فشرد
دورتر از واژههای در خموده با هوس
بوسه های گرم خود را داغ کن
عاشقی در راه توست
اندکی تنگ است نفس