رو به سویت کرده ام ای اشتران.
جستجــویت کرده ام ای اشتران.
درمـــــــــــــیان بهمن وطوفان و یخ.
روبه کویت کرده ام ای اشتران.
تا که تنها دیدمت در گوشـــه ای.
گفتگویت کرده ام ای اشـــــتران.
سنبران وگل گلت همچون صنم.
سربه مویت کرده ام ای اشتران.
گرچه سختی میکشم بروصل تو.
دل به خویت کرده ام ای اشتران.
تشنه ام بروصـــــل و دیدار رخت.
لب به جویت کرده ام ای اشتران.
بوی سنبل می دهدهر گوشه ات.
هرچه بویت کرده ام ای اشتران.
هرکجا گــــــــــــــــم کرده ام راه تورا.
پرس وجویت کرده ام ای اشتران.
جستجـــــــــــــــــــــــوی یاورانم در دل.
کلجنـــــــویت کرده ام ای اشتران.
مسعود جولائی اراکی.