مرا بیاد بسپار
من در خوابی عمیقم ، رؤیائی دور
برو…
چون پیش ازین ، در نگاه تو
یا شاید هم ، در قلبت اتفاق افتاده باشم
قله های دور …
پاکوبه های خسته ، درّه های سکوت
یا خشمِ اسب گونۂ ابرها
هیچکدام ، مرا بیاد نمی آورند …!
و امـّا تو
اتفاق نیفتاده ای برایشان
ترا خوب بخاطر خواهند سپرد ، می دانم
بگذار من هم
با آنکه در خوابی عمیقم ، با تو صعود کنم
مرا بیاد بسپار …
می دانم کوهها نام کسی را بیاد نمی سپارند
اما تـُرا نه …
تو جاودانه میمانی