• امروز : جمعه, ۱۱ اسفند , ۱۴۰۲
  • برابر با : Friday - 1 March - 2024
کل اخبار 24585
1

مردی در مه «محیط بان»

  • کد خبر : 62516
  • 22 آبان 1400 - 19:35
مردی در مه «محیط بان»
بام نیوز: دوست محیط بان ما هیکلی ورزیده داشت و چشمانش همچون چشمان آهویی که هر لحظه در تیر رس شکارچی ست از نگرانی موج می زد ، البته سال پیش سر حال تر بود و با تمام وجود عشق به زندگی در چشمانش موج می زد.

او را سال ها پیش در مرزن آباد دیده بودم.
باردوم سال هشتاد و پنج درکلاردشت بود.
تعارفش می کنیم تا نزدیکی های رود بارک با ما بیاید ، سوار می شود ، جاده را مه گرفته بود ،گاهی از روبرو نور چراغ ماشینی مه را می شکست و از کنار ما رد می شد.
دوست محیط بان ما هیکلی ورزیده داشت و چشمانش همچون چشمان آهویی که هر لحظه در تیر رس شکارچی ست از نگرانی موج می زد ، البته سال پیش سر حال تر بود و با تمام وجود عشق به زندگی در چشمانش موج می زد.

او براستی «محیط بانی» عاشق بود، این‌بارانگار طی این چند سال اتفاقات زیادی برایش پیش آمده بود و موی سر ش گندمگون شده بود. من فقط سال ها پیش یکی دو ساعت در مرزن آباد با او گپی زده بودم که سراسر وجودش سر شاراز شور و شوق بودو حفاظت از محیط زیست را دوست داشت و عاشقانه کٰل و بُزهای کوهی و آهوان پاک دشت ها را جزو لاینفک طبیعت می دانست و می گفت بهشت با این زبان بسته ها زیبا و خوش است.
این محیط بان قدش مرا به یاد بلندای در ختان کم یاب و آزادجنگلها ی کلاردشت می انداخت.

وقتی از تخریب ارتفاعات سر سبز کلاردشت حرف به میان آمد با خون دل داد سخن سر می داد و می گفت : روزی کلاردشت به شهری بی درو پیکر تبدیل خواهد شد، و در حال حاضر هر روز شاهد شکار کَل و بزهای کوهی هستیم ، شکارچیان با ماشین های شاسی بلند و قول پیکر می آیند و به راحتی همه چیز راشکار می کنند و بار می زنند و می برند.
به بلندیهای کلاردشت می رسیم ، نیزه های نور خورشید بر نقطه ای از البرز تابیده بود و طبیعت از دوربه رنگ ارغوانی می درخشید و ما سوار بر ابرها شاهد چشم انداز های زیبای بهشتی را نظاره گر بودیم که درطول تاریخ از هجوم سود جویان رهایی نداشته است.
پیچ و تاب جاده را می پیماییم و محیط بان هنگام گفتگو به مه غلیظ جاده هم چشم دوخته که راه فرعی را گم نکند، محیط بان همچون نوارکاست سخنانش رو به پایان می رود ، اما من می دانم که او چندین نوار کاست دیگر حرف در سینه دارد.
محیط بان هنگام پیاده شدن با مهربانی گفت از علم کوه بر گشتید سری ما بزنید و با کوله پشتی ای سنگین در پیچ و خم جاده ی خاکی از دید ما در میان مه گم شد.

لینک کوتاه : https://www.bamnews.ir/?p=62516

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 2در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 2
  1. بادرود.
    سرکار خانم اسماعیلی فرهیخته گرامی سپاسگزارم که مطالب اینجانب را به اشتراک می گذارید . در متن خط دوم سال ها پیش صحیح است . اشتباه از من بوده که دقت نکردم . ممنون

  2. اورا سال ها پیش در مرزن اباد دیده بودم . سال ها جایگزین شود جمله درست می شود .ممنون

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.