انسان تنها موجودی است که احساس کسالت میکند. این امتیازی انحصاری برای انسان است.
آیا تا به حال الاغ یا بوفالویی را دیده اید که کسل باشد؟
کسل شدن یعنی اینکه راه و روش زندگی ات غلط است. کسل بودن را بد نبین ،بلکه نشانه ای عالی است برای شروعی نو.
کسل بودن یعنی فهمیدن این نکته که “”من باید کاری بکنم”” یک دگرگونی لازم است.آدمهایی که ظاهر و باطنشان یکی است هرگز کسل نمیشوند.در مقابل آدمهای متظاهر محکوم به کسالت هستند, چون زندگی شان را به دو بخش تقسیم کرده اند, خود واقعی شان را سرکوب میکنند, و تظاهر به چیزی میکنند که نیستند.منشا کسلی همین زندگی دروغین است.اگر انسان کاری را بکند که از ته دل دوستش دارد که بکند هرگز کسل نخواهد شد.
کل انسانیت دچار کسالت شده است. آنکه میبایست عارف میشد,ریاضی دان شده است، ریاضی دان به دنبال سیاست رفته است, او که باید شاعر میشد, به دنبال تجارت رفته است.
هیچ کس سرجای خود نیست.
انسان از خودش خسته شده چون با خودش رو راست و صادق نبوده است.برای وجود خود احترامی قایل نیست.آدمی تنها آن کاری را انجام داده است که دیگران از او توقع داشته اند.اینها همگی ریشه های کسلی و دلمردگی انسان است.
وجود خود را آنطور که هست بپذیر, و بدان که تو تنها در قبال خودت و خدای خودت مسئولی، نه در مقابل افکار و عقاید کسانی که فکر میکنند از تو بهتر میدانند.
آیا برای خلاص کردن خود از این زندان دلایل بیشتری میخواهی؟؟
بیرون بپر و پشت سرت را هم نگاه نکن
دیگران میگویند قبل از آنکه بپری خوب فکر کن…. اما من میگویم, اول بپر بعد تا دلت میخواهد فکر کن.
اوشو
اول اردیبهشت ۱۴۰۰ مبارک