کوهنوردان همگونه کسانی هستند که بیدرنگ ، چون “زال سپیدموی و خون به چهر” ، در دامان مرغی ، بر فراز کوهی ، چه” البرز کوه “،چه ” قاف “، پرمایه گردیدهاند ، و شایسته به مهری که از سوی یزدان بدآنهاست ، روزگار به نیکی می گذارند ، تا درین آوردگاه ، یکی مرد مردان شوند ، یا یکی شیرزن .
همانگونه که در شاهنامه آمده :
یکی کوه بود نامش البرز کوه
به خورشید نزدیک و دور از گروه
و در آن درینه زمان که سیمرغ ، زال را به پنجه گرفت ، و در آشیانه خویش جای داد ، مهر به کوهستان نیز در نهاد آدمی نهاده شد ، تا در میان صخره ها و درّه ها رشد نموده ، و پُرمایه گردند ، چنانچه این رازگونه تا به امروز ، و تا آخرین روز جهان بر پایه خواهد ماند .
بدین گونه تا روزگاری دراز
برآمد که بُد کودک آنجا به راز
بی گمان مهری که خداوند بر سیمرغ نهاد تا زال را بپرورد و در کنار بچّگان خویش جای دهد ، درونمایۂ شگفتی دارد .
آنکه ، آدمی را هرآنگونه که بیاموزند ، خواهد آموخت ، پس چه بهتر از نیکی سَرای …تا درآن با گذر زمان رشد نمایند ، و در جایگاه سترگ خویش جای گیرد .
چو آن کودک خُرد پر مایه گشت
بر آن کوه بر روزگاری گذشت
نشانش پراگنده شد در جهان
بد و نیک هرگز نماند نهان
سراسر شاهنامه سرشار از آموزشِ رفتارهای نیک و سفارش به آن است ، در آنجا که سروده است :
برین بر شدن بنده را دست گیر
مرین پرگنه را تا کن دلپذیر
فرزندان ایران که در جایگاه کوهنوردی ایستادهاند و به دامان کوه پای می گذارند ، به نیکی و خِرد ، پرورده خواهند شد ، تا در این رزمگاه ، در نبرد با خودسری و خودکامگی ، همچون شیر ژیان تنومند گردند ، و روانشاد و سرزنده به زادگاه خویش بازگردند و سرخوشانه ، نیکی و نیک ورزی را در دامنه ایران بزرگ گسترش دهند
به شادی به شهر اندرون آمدند
ابا پهلوانان فرود آمدند
و آن زمان که در پهنۂ ایران زمین گسترده شوند ، جز به ” گفتار نیک ، کردار نیک و پندار نیک ” نگـرَوند.
آنچنان که فردوسی در رفتار سیمرغ و بازگرداندن زال سروده است :
زکوه اندر آمد چو ابر بهار
گرفته تن زال را در کنار
ز بویش جهانی پر از مشک شد
دو دیده مرا با دو لب خشک شد
روزگارتان به نیکی باد .
امیرملیحی