حرمت ها هم ، حرمتی داشت
کوله ها یه کم سبک ، ولی بگم شوکتی داشت
یه زمانی توی کوه
توشۂ کوله ها چی بود ؟
یادمه زیاد نبود ، امّا خودش برکتی داشت
یه زمانی توی کوه
ابزارا بود ، بدون مارک…
کفشهای معمولی مون ، لباسامون، سیرتی داشت
یه زمانی توی کوه
پیر و جوون به یاد هم
معرفت مردونگی انسانیت، بهجتی داشت
یه زمانی توی کوه
اِسپری رنگی نبود….!
سنگ چین توی مسیر ، خودش باهات صحبتی داشت
یه زمانی توی کوه
روستائیه با معرفت
واسۂ راه بلدی، به پای تو رغبتی داشت
یه زمانی توی کوه
زیبائی ها ، واقعی بود
ناموس و غیرت و خوشدلی خودش هیبتی داشت
یه زمانی توی کوه
خطاها دیدنی نبود
اگر هم خطائی بود ، توی دلا رحمتی داشت
یه زمانی توی کوه
غربت ها از یادم می رفت
امّا امروز که بودم ، واسم غم غربتی داشت
واسم غم غربتی داشت
آره …
غم غربتی داشت .