نقطه پرگار را کوک
با تو مشقُ درس را از بَر کردیم
باغبان دستی بر آوردی
تا بگیریم آسمان را
آن بلندی کوه قاف ُ
جهان را
باغبان باغچه ات پرنهال
تقدیر تلخ بعضی از عاشقانت نهان
باغبان رفتی اینجور سبکدل
یک غباری مانده
بر کوله،یار عاشق
باغبان دستت فراتر از ایام بود
در رفیق بازی
خشن گرفتاری
از دیار مردان بی باک بود
باغبان تا که بودی بیدار کردی
روح کوهستان را
گرمی آتشکده آن بیابان را
باغبان تو نیستی
گذر زمان است
موقع رسیدن گندم جوان است
به مناسبت سومین سالگرد استاد فرخ رحمدل