نمیتونی بزنی زیر همه چیزائی که تو رو ساختن ، مولکول هات ، اتم هات ، و ذراتی که هنوز که هنوزه ، هیچ علمی نتونسته واسش اسم بذاره .
اونائی که میگن ؛ همون کاری رو بکن که باهات کردن . اونائی که واسه خودشون قانون میذارن ، اگه بدی کنه ، منم بدی میکنم .
بخدا اونا عاشق شدن بلد نیستن ، یه جورائی کال ان … نرسیده ان ، نچسب ان ّ…
مگه میشه درب رفاقت و بست و رفت ؟ مگه میشه حتی اگه بهت بدی هم کردن ، تو بد بشی !!؟ بخدا نمیشی ، به حضرت عباس نمیشی …
ادم نمیتونه بزنه زیر همه چیزائی که باهاشون بزرگ شده ، واژه هائی مثل رفاقت ، مردونگی ، گذشت ، و هزار خصلت دیگه .
مسعود کیمیائی خوب گفت : نمیشه عاشق نشد ، نمیشه رفاقت نکرد ، حتی اگه صد بارم بهت بدی کنن .
راستش منم مثل اونم ، رفاقتام تموم نمیشه ، یا از نگاه خیلیا ” خریت ” هام .
منم مثل کیمیائی کل تاریخ زندگیمو یه حرفو میگم ، یه جور فیلم میسازم ، همه قهرمانای فیلمم رفیق بودن و بلدن .
آدمای قصه های من ، همشون رفیقن ، حتی اگه بهشون بگی نارفیق …
ببخیشد همراهان رفیق خودم ، این متن اگه اشتباه تایپی داشت ، ببخشین ،، ویرایش هم نمیکنم . چون بداهه نوشتم و همینجوری اومد روی صفحه موبایلم .