وقتی مادری عاشق خنده های بچه هاش تو زندگی باشه
خستگی های فراوان رو به دوش میکشه
تا کسی نفهمه چطور با سیلی صورتش رو سرخ نگه داشته
حالا ببین گلم من
اگر اون مادر عاشق
کوهنورد هم باشه
صورت سوخته آفتاب خورده یال های بلند رو هم باید تو آینه روزگار بدرخشانه
و برای آروم کردن دلش بگه من آرامش زندگیم رو بیشتر از رسیدن بر فراز بلندترین قله ها می خواهم پس باید بسازم به تازیانه ها جل های بی خردان و سخت نگیرم که امروز مجبورم برای محکم تر ایستادن بر روی پاهایم آویزان هر ساختمان بلند شهری شوم و هی با خود شعر بگویم
بانو جان
تو بر روی هر دیوار بلندی دست هایت را درون گیرها جای دادی
تو هر ساعت مادری بودی که غم هایت را درون سینه ات برای خندیدن فرزندنت آسان جا دادی
مهربانو جان
سرت بلند هست هر زمان
از فراسوی نگاه عقاب ها
تا نگاه مردمان زمین و ساختمان ها
تقدیم به مادران سخت کوش کوهستان