الا یا ایها الساقی ادر کاسأ و ناولها
که کوله بس چه سنگین و منم تنبل ز تنبلها
………………………………………..
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به پشتش میدهم کوله دماوندی بَرَد ما را
…………………………………………
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
خبر آمد برِ قله می و پیمانه زدند !
…………………………………………
دوش میآید و رخساره برافروخته بود
که ز خورشید سر قله تنش سوخته بود
…………………………………………
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
به سر قله رسد بی حرَج و شرم و خجالت
…………………………………………
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید
گفتم که کوله ام کو ! قاطر چرا نیامد !؟