مرا بر شیبی دفن کنید شیبی بر بلندای یک کوه جایی که نسیم صبحش خاک را نوازش کند و خورشید ظهرش هر انچه صبا اورده را گرم کند .
مرا بر شیبی دفن کنید شیبی بر بلندای یک کوه جایی که به ان پناه اورده ایم و هرکه خواهد دیدارم اید بداند کوه جایی مقدس است و بودن توی این مسیر مقدس تر
مرا بر شیبی دفن کنید شیبی سخت بر بلندای یک کوه جایی که خود یافتم و خود تا ابد ماندم ،سرمایش گرمم کرد ، افتابش چشمانم را تاریک و سنگ های نرمش را نواز کردم و خود در زیر ان سنگ ها خواهم خوابید
مرا بر شیبی دفن کنید شیبی بر بلندای یک کوه جایی که صبح و شبش معشوق را ببینم پای زم زمه بادش بنشینم وبگویم و ان هر انچه گویم را بشنود بی انکه مرا قضاوت کند و این ،خود جان است در کنار جانان و به راستی من در این خلوتکده همیشه زنده خواهم بود خارج از جسم در لا به لای تمام ان صخره ها و مینیشینم ک به دور دست ها بنگرم.
من در نقطه ای خواهم ایستاد که قبلا از انجا سقوط کرده ام