حدود ۱۰ سال پیش بود ، با گروهی از دوستان تصمیم گرفتیم به هرم ۱ سبلان برویم ، اما آنروز هیچکس به قله نرسید .
این قله حدود ۴۳۵۰ متر ارتفاع دارد . درجه ی سختی صعود به آن از سبلان بیش تر است . البته الان با توجه به جاده های عشایری ، از سختی آن کم شده ، ولی با این حال صعود به این قله ها آمادگی بدنی بالایی می خواهد .
کوهنوردان اردبیلی هم از ارتفاعات پایین شروع می کنند تا کم کم برای صعود به سبلان آماده شوند . چندین قله در سبلان هست که پیش زمینه صعود به سبلان محسوب می شوند . قلل کسری ، هرم ۱ ، هرم ۲ ، هرم ۳ ، بابا مقصود ، ککیلی ، هازال ، تکله و …
من برای اولین بار بود که می خواستم به هرم ۱ بروم ، به همراه برادر کوچکترم و سایر دوستان حدود ۱۴ نفر می شدیم .
تا ارتفاع ۴۰۰۰ متری همه به سلامتی رفتیم ، مشکلی پیش نیامد . حوالی ساعت ۱ بعد از ظهر بود که یکی از دوستان گفت : خوابم میآید .
خوابیدن در آن ارتفاع ، خطر بیدار نشدن و یا طعمه حیوانات وحشی شدن را داشت . دوستان اصرار به بردنش داشتند ، ولی معلوم بود که کوه گرفتگی دارد .
وی دراز کشید تا بخوابد ، من گفتم که پیش تان می مانم . البته سال قبل هم این تجربه را در هرم ۳ داشتیم و و در حرکتی متحورانه و خام ، متاسفانه همه به قله صعود کردیم و برگشتیم . خوشبختانه مشکلی برایش پیش نیامده بود .
همنوردان امسال هم می خواستند همان کار را تکرار کنند ، من خودم ماندم ، داوطلبانه ، با آنکه قله را ندیده بودم و تا به آنزمان فرصت نشده قله را ببینم . در دلم میگفتم : نمی دانم عمری باقی خواهد ماند که بروم یا نه؟
همنوردم را بعد ۱۰ دقیقه بیدار کردم و به اصرار به پایین بردم ، حدود ۳۰ متر رفت و دوباره خوابید . سپس ۱۰ دقیقه بعد دوباره بیدارش کردم و چند متری به پایین حرکتش دادم . دوباره خوابید .
بار دیگر بیدارش کردم ، این بار حدود ۱۰۰ متر رفت و دوباره نشست. خیلی درهم و ناراحت بود ، به زحمت صحبت می کرد و به یک نقطه خیره شده بود .
به خودم گفتم ؛ مشت و مالش بدهم . اول پشت ، بعد سینه ، سپس دست و پا را مالش دادم . تبسمی کرد و بلند شد . به او گفتم ؛ با برف دست و صورت خود را بشور .
راه افتادیم به سمت پیست اسکی آلوارس . مثل اینکه زنجیر از دست وپایش باز شده باشد این بار با چنان سرعتی راه می رفت که از او خواهش کردم هوای مرا داشته باشد ! ساعتی راه رفتیم ، خواست چیزی بخورد ، سیبی برداشت آن را گاز زد و خورد . بلافاصله قی کرد !! هنوز علائم ارتفاع زدگی داشت ، ازو خواستم که خوردن را قطع کند .
خوشبختانه ایشان و من پس از یک چالش سخت به سلامت به مینی بوس گروه رسیدیم . در هنگام کم کردن ارتفاع ، از زیبایی های مراتع سبلان لذت بردیم ، غرق در عظمت سبلان بودیم که از آن نقطه هم زیبا و باشکوه دیده می شود .
دوستان ما هم تا نزدیکی های قله رفته بودند و چون مسیر ریزشی بود نتوانسته بودند به قله صعود کنند . آنروز هیچکداممان قله را ندیدیم ، اما من بی آنکه بروم ، احساس یک روز خوب را داشتم .