می توان متفاوت زندگی کرد 

تولد و بدنیا آمدن دست ما نیست ٬اما در انتخاب زندگی واقامت در این اندک زمان باقی مانده می توان در حد بضاعت مفید و خوشنام بود٬ می توان به اندازه خرد واندیشه خویش سهمی در ارتقاع سطح اگاهی مردم وجامعه داشت٬ می توان آنچه را از مردمان تاریخ فرا گرفته ایم به نسل آینده منتقل کرد ٬می توان در غم و شادی دیگران حضور پر رنگ تری داشت٬ می توان در فراز ونشیب روزگار ودر عرصه زندگی رد پایی از خود بجا نهاد ٬ می توان حدود خود را رعایت وبه حقوق دیگران تعرض نکرد٬ می توان در کوهستان همگام با دیگران حتی با کند پاترین فرد گروه همراه شد ومراعات حال دیگران‌ را‌کرد٬ می توان حوصله کرد و آستانه تحمل خودرا در شرایط سخت کوهستان بالا برد‌. می توان همیشه گوش شنوا داشت وچنانچه فرصتی بدست آمد سخنی بزبان آورد٬ می توان در کوهستان برای مصلحت وحرمت دیگران گاهی سکوت کرد . می توان هنجار شکن بود اما حرمت ها را حفظ کرد٬ می توان در شرایط بحرانی کوه برای دلجویی از افراد کند پا دست آنان را گرفت و بر فراز قله ایستاد٬ می توان در بلندای قله ‌ودر دنیای عاری از رقابت‌آخرین نفر وآخرین گام‌را‌ بر فراز قله نهاد وعنوان آخرین صعود کننده را از آن خود نمود و آنگاه آخرین نفر قله را ترک کرد .می توان در کوهستان‌دوستان خوبی را بر گزید وتا آخرین نفس در کنار آنان ماند٬ می توان قله ها وکوهها‌را در نوردید اما گاهی با صبرحو صله درکنار همراهان ویاران‌از راه مانده صعود نکرد. می توان شرایط سخت کوهستان را برای دیگران به آرامش و خاطری خوش تبدیل کرد٬ می توان به عمق غارها وفراز قله ها سفر کرد٬ اما‌ مثل همیشه مسیر پیموده را برگشت ٬می توان تجربه و آموزه های نیک را از گذشتگان به آیندگان منتقل کرد ٬می توان بگونه ای زیست که نبودنت در اطرافیان احساس شود٬ می توان برای خوشبختی وکامیابی تلاش کرد وتا حدودی مرگ وآخرین گام های زندگی را بدلخواه خویش برگزید ٬ می تواند خود را با دیگران مقایسه کرد اما مناقصه نکرد٬ می توان هر آنچه هست بهتر از آن بود٬ می توان همیشه گوش کرد اما نمی توان سکوت را ادمه داد باید حرفی برای گفتن داشت..