به گزارش خبرنگار بام نیوز، آخرین ساعات همراهی همنوردان با «جرزی کاکوشکا» چگونه بوده؟!
صحبت از دو کوهنورد بزرگ و نامدار لهستانی است. کورتیکا اولین صعود زمستانی به کانچنچونگا (۸۵۸۶ متر بالاتر از سطح دریا) را به یاد میآورد، که در سال ۱۹۸۶ توسط کاکوشکا و ویلیجکی انجام شد. آنها هر دو به اتفاق حمله به سمت قله را آغاز کردند، اگرچه همنوردشان «آندره چوک» در کمپ پائین از ادم ریوی در حال مرگ بود! او بسیار تحلیل رفته بود و تمام شب سرفه میکرد. علاوه بر این، در مسیر صعود کاکوشکا بیسیم خود را خاموش کرده بود. نمیدانم چه چیزی میتوانست حساسیت او را نسبت به همنوردش برانگیزد؟ گویی لازم بود تا مسیح از روی صلیبی که آنها برگردن خود بسته بودند بیدار شود و بگوید: “یورك (نام لهستانی جرزی کاکوشکا) مواظب باش، «آندره چوك» در حال مرگ است”!
کورتیکا معتقد است که هیمالیانوردی واقعی توسط نژادهای بیمار که خود را برتر از دیگران میدانند در حال مرگ است. به عنوان مثال «جرزی کاکوشکا» با «راینولد مسنر» در مورد اینکه چه کسی اولین بار تاج باشگاه ۸۰۰۰ متریها را بدست خواهد آورد به رقابت پرداختند. سرانجام نیز این کوهنورد ایتالیایی بود که در سال ۱۹۸۶ موفق شد یکسال زودتر از کوهنورد لهستانی به این مهم دستیابد. کورتیکا این رقابت را مهمترین عامل در بیتوجهی کاکوشکا به همنوردانش میداند.
او به صعود یا به قول خودش لشکرکشی به ماناسلو (۸۱۵۶ متر) در سال ۱۹۸۶ میپردازد. جایی که کاکوشکا نشان داد تاچه حدی تفکرات خطرناکی دارد!. بهمنها هر از چندگاهی از همه دامنهها فرو میریختند. ولی او سعی داشت تیم را به صعود در شیبی که هنوز مملو از برف است برساند. این کار نوعی رولت روسی بود. البته نه با یک تیر از ۷ تیر! بلکه با شش گلوله! چند هفته بعد او همین شرایط را در نسخهای حتی بدتر تکرار کرد. او «کارلوس کارسولیو» و «آرتور هایزر» را برای آزمایش شیبی با خطر سقوط بهمن منصوب کرد. خودش نیز غافل بود از خطری که تیمش را تهدید میکرد. در کل در مدت دو سال سفر به هیمالیا او چهار همنوردش را به کام مرگ فرو برد. من نتوانستم با نگرش او کنار بیایم و برای همیشه از دست او فرار کردم. بعدها نیز به مدت ۳۰ سال نمیتوانستم یک کلمه در مورد آن وقایع صحبت کنم.
در همان سال ۱۹۸۶ البته چند ماه قبل از ماناسلو، کاکوشکا با «تادئوژ پیوتروسكی» به K2 (۸۶۱۱ متر) صعود كرد و از طریق یك مسیر نو برروی دیواره جنوبی به قله رسیدند. آنها مجبور شدند چندین بار در ارتفاع بالاتر از ۸۰۰۰ متری از سطح دریا بیتوته کنند. آن دو به شدت خسته شده بودند و همانطور که کورتیکا میگوید، پیوتروسکی چندین بار از همنورد خود خواست که بازگردند، اما او (کاکوشکا) نمیخواست در این مورد چیزی بشنود. هنگام پایین آمدن از قله پیوتروسکی، هر دو کرامپون خود را از دست داد و متاسفانه سقوط کرد. آیا میدانید وقتی دومین کرامپون او از زیر کفشهایش درآمد و سقوط کرد و از کنار کاکوشکا عبور کرد، پیوتروسکی چه فریادی زد؟
او تنها توانست یک کلمه بگوید: “یورک*!”
هنوز هم، تا امروز، فریاد او درفضای کوهستان جاری است.
کورتیکا پس از کمی سکوت میگوید: “لعنت …”
و بعد از مدتی اضافه میکند: “کاکوشکا همنوردان خود را نکشته است، اما میتوانست آنها را نجات دهد.
و این همان جاهطلبیهای لعنتی در هیمالیانوردی لهستان است!”.
*نام لهستانی کاکوشک