به گزارش خبرنگار بام نیوز، هیمالیانوردی در ارتفاعات به یک کار نمایشی تبدیل شده. گویی درک جادوی موسیقی به یک آهنگ تنزل یافته باشد. مانند محدودیتهای ایجاد شده در مقابل بیماری کوید۱۹ در سال ۲۰۲۰ که باعث مرگ دو برابر بیشتر از خود بیماری کرونا میشود!
اتفاقات زمستان K2 بسیار چشم نواز بود. در اواسط ژانویه، یک گروه ده نفری نپالی به رهبری «نیرمال پورجا» اولین کسانی بودند که به قله این کوه رسیدند.
این صعود به نوعی موفقیتی نمادین بود. این پایان دوره کاوش زمستانی در قلههای بالای ۸۰۰۰ متری است و نشان میدهد هیمالیانوردی در زمستان که از سوی لهستانیها آغاز شده به کجا رفته است. این صعود به درک نقش شرپاها در هیمالیانوردی کمک بیشتری میکند. آنها از نظر عموم، باربرهای ارتفاع به حساب میآیند و برای مشتریان تجاری، طنابهای ثابت را روی کوهها قرار میدهند. اکسیژن را حمل میکنند، چادر برپا میکنند و آشپزی میکنند. بعضی اوقات، مانند سفر «آرتور هایزر» به لوتسه، آنها جان خود را برای یکهزار دلار از دست میدهند! در اکسپدیشن زمستانی ویلیجکی، در آن برودپیک غم انگیز، کریم باربر بالتیستانی تنها کسی بود که به جستجوی «ماچی بربکای» در حال مرگ رفت. ولی هیچکس در لهستان از این اتفاق مطلع نشد!
در عین حال، نقش شرپاها و همکاری آنها در موفقیت پیشگامان هیمالیا همیشه در سایهای محرمانه باقی مانده است. با این حال «ادموند هیلاری» با تنزینگ نورگی از اورست بالا رفت. شرپا «پاسانگ داوا» اولین صعود چوایو را با تیچی و جوخلر اتریشی انجام داد و برای آنها به عنوان اسب بارکش و پرستار کودک عمل کرد.
علیرغم این، شرپاها به عنوان میهمانانی ناخوانده درک میشدند. در حالی که از نظر عملکرد بدنی در هیمالیا، آنها غولهای ورزشی هستند. برخی از آنها حدود بیست بار از اورست بالا رفتهاند و از هر کوهنوردی عبور میکنند، حتی گاهی اوقات دو بار در هفته به قله رسیدهاند. «نیرمالا پورجا» در مدت ۵ روز برفراز اورست، لوتسه و ماکالو ایستاد. او ظرف شش ماه به ۱۴ قله هشت هزارمتری صعود کرد. این سوابق شکوه توخالی آن صعودهایی را نشان میدهد که نام “تاج پادشاهی هیمالیا” را بر خود دارند! اشاره به دوران طلایی کوهنوردی لهستانیها
بااین حال، صعود آنها به K2 کاملا از شانس خوبشان بود. کوهنوردی زمستانی در هیمالیا نوعی رولت است که “پنجره هوا” نامیده میشود.
درمجموع درک عمومی از اینکه کوهنوردی شرپاها واقعا چیست نامشخص است. اما بلافاصله پس از این موفقیت تاریخی، صعود آنها را برای استفاده از اکسیژن مکمل زیر سوال بردند! «دنیس اوروبکو» میگوید که استفاده از اکسیژن دوپینگ است، «آدام بیلکی» گفت که این سبک او نیست.
درست است که استفاده از سیلندرهای اکسیژن به نحوی آسیب به سبک اصیل هیمالیانوردی است، اما در این میان آنچه در این اظهارات واقعا تعجبآور است عدم انتقاد از آنچه در صعود شرپاها بیشتر جلب توجه میکند یعنی قرار دادن کیلومترها طناب ثابت در کوهستان است! آنها با این کار مسیر را به اتوبان تبدیل کردند. این کار بیشتر به نفع مصرف گرایی تجاری است. با این وجود اساتید ما هیچ اشارهای به این هتک حرمت به کوهستان نکردهاند. علت نیز مشخص است، اشاره به نصب طناب ثابت به نحوی یقه همه هیمالیانوردان از جمله لهستانیها را هم خواهد گرفت! به عنوان مثال خود «آدام بیلکی»، به موازات حدود ۳۰ مشتری دیگر، از طریق یکسری طناب ثابت به امتداد بیش از سه کیلومتر طول از K2 بالا رفته است! اوروبکو برای تسخیر تاج هیمالیا از طنابهای ثابت اجتناب نکرد، زیرا عملا هیچ ۸۰۰۰ متریای وجود ندارد که طناب ثابت نداشته باشد.
– پس چرا شرپاها قبلا هرگز در زمستان از K2 صعود نکردهاند؟
ویتک کورتیکا پاسخ میدهد: به دلایل واضح مالی و روحی. در میان شرپاها تنها در سالهای اخیراست که جاه طلبیهای ورزشی و احساس برابری کاملا بیدار شده. اما آنچه آنها هنوز درک نکردهاند ارزش ورزشی، اکتشاف و سبک صعود است. آنها ترجیح میدهند کارشان بیشتر در رسانههای عمومی انعکاس داشته باشد. علاوه بر این، K2 در زمستان به هزینه زیادی نیاز دارد. درحالیکه کوهها برای آنها منبع درآمد هستند، نه هزینه. آنها منبع درآمد خانوادهها و روستاهای خود هستند و میدانند در تجارت چگونه بی رحم باشند. در اینجا احتمالا یک مانع ذهنی بزرگتر نیز وجود دارد: ذهن، چه در شرپا و چه اروپایی، هرگاه برای پول برنامهریزی شود طلایی میشود و همیشه به هنر خیانت میکند. صاحبان آژانسهای گردشگری معمولا هنرمندان کوهنوردی نیستند.
برداشت از:
https://kouheghaf.blogspot.com/2021/05/blog-post_05.html?m=1
.