حتما همگی شما این عبارت را شنیدهاید که “هر سال دریغ از پارسال”؛ این همان وضعیتی است که در کوهنوردی و طبیعتگردی ما حاکم است. شاید وخامت اوضاع به حدی رسیده باشد که با قاطعیت بتوان گفت کوهنوردی این دیار بیمار است و نیاز به درمان دارد. داروی این بیماری نیز چیزی نیست مگر افزایش سطح فرهنگ و آگاهی. طی سالهای گذشته شاهد الگویی تکرار شونده و البته رو به افزایش تخریب کوهها و طبیعت هستیم که متأسفانه به سرعت تمام رو به جلو میرود. بنظر میرسد این بیماری به چند دسته قابل تقسیم است.
میل شدید به دیده شدن
برخی دوستان کوهنوردی و طبیعتگردی را به وسیلهای برای ارضای این حس طبیعی بشر قرار دادهاند. از منظر روانشناسی تمامی موجودات اعم از انسان و جانوران دیگر نیاز به دیده شدن و توجه دارند اما اگر این میزان نیاز از حد معمول بگذرد با نوعی بیماری روبرو هستیم. عدهای از دوستان به شدت در پی ثبت رکورد هستند، از ثبت مسیرهای جعلی و ساختگی که با داشتن یک نرمافزار ساده گوگل ارث قابل طراحی و ترسیم است، تا ابداع مسیرهای جدید و البته طی مسیر بصورت کاملاً نو برای دیده شدن! یکی دیگر از مهمترین افتخاراتی که به شدت در میان کوهنوردان فراگیر و نشانه حرفهای بودن آنهاست این است که “تو دماوند را چند ساعته صعود کردی؟” گفتگوهای طولانی در مسیر کوهستان که بناچار مجبور به شنیدن آنها هستی و محتوای همه آنها به رخ کشیدن تعداد و سرعت صعودهای افراد و گروههاست و البته آنچه در این میان مفقود است نابودی مسیر صعود فلهای این تیمهاست. وضعیت به حدی وخیم است که شخصا ملاحضه کردم که وضع منطقهای مانند آزادکوه از لحاظ انباشت زبالهها و فضولات انسانی و نیز هجوم ناگهانی و با اتوبوسهای فراوان به این منطقه حتی از سال گذشته نیز بیشتر بود. روز صعود آنقدر آدم روی زمین بود که احساس میکردم زمین آزادکوه نمیتواند نفس بکشد. به اینها اضافه کنید فقر فرهنگی و علمی و آگاهی که در قالب عربدهکشی و مستی شبانه در چادرها، سرخ کردن هاتداگ ساعت ۱۱ شب قبل از صعود و … در خصوص وضعیت دماوند و سبلان نیز به قدر کفایت هشدار داده میشود اما کو گوش شنوا، و البته درگیری و ناهماهنگیهایی میان متولیان امر مانند اختلاف میان هیات کوهنوردی اردبیل و مشکینشهر در خصوص امور مربوط به سبلان که یادآور این مثال است که “حرمت امازاده با متولی آن است.”
کسب منافع مالی
از بزرگترین بیماریهایی که این روزه به شدت گریبانگیر طبیعت و کوهها شده، کسب درآمد و نگاه صرفا مادی بهاین موضوع است. تقریباً روزی نیست که در شبکههای اجتماعی با تبلیغهای گروههای داری مجوز یا فاقد مجوز برای برنامههای طبیعتگردی، کوهنوردی و درهنوردی نباشیم. در این میان بسیاری از این گروهها تنها و تنها در فکر کسب منافع مادی هستند. به نظر شما خواننده گرامی دلیل ثبت نام و به همراه بردن فردی با ۱۰۰ کیلوگرم وزن در یک برنامه درهنوردی، با این شرایط که ایشان سابقه هیج فعالیت ورزشی و آموزشی قبلی نداشتهاند چیست؟ تنگه رغز در این مدت به جولانگاه برخی از این دوستان تبدیل شده که هر ثانیه امکان وقوع و بروز فاجعهای انسانی مانند آنچه سال گذشته در رودخانه دز رخ داد، در آن میرود. نکته قابل تامل اینکه انجام و برقراری برخی از این تورها با افتخار از سوی دوستانی صورت میپذیرد که طی سالین قبل به شدت با برگزاری تورهای طبیعتگردی و بویژه درهنوردی مخالف بودند! راستی چه خبر از آن دوستانی که با ندانمکاری و بیمسئولیتی خود موجب غرق شدن و خفگی همطناب خود در آبشارنوردی شده بودند؟