• امروز : سه شنبه, ۱۵ اسفند , ۱۴۰۲
  • برابر با : Tuesday - 5 March - 2024
کل اخبار 24593
1

گزارش صعود به سبلان ( ۲۶ و ۲۷ تیر ۹۳ )

  • کد خبر : 15866
  • 09 دی 1399 - 19:56
گزارش صعود به سبلان ( ۲۶ و ۲۷ تیر ۹۳ )
گزارش صعود به سبلان ( 26 و 27 تیر 93 )

تاریخ اجرا: ۲۷-۲۶/۰۴/۹۳

 

سرپرست: رضا عباسپور                 راهنما و جلودار: محمد کاظمی

 

عقب دار: رامین شیر جهانی             کوهیاران: سمیرا عالی- بهروز رسولی

 

مسئول امداد: فریده پاغنده- ابریشم عادلی

 

همنوردان: رضا راوند- حسین هاشمی- محسن باشتین- رامین شیرجهانی- بهروز رسولی- امیر داداشی-  امید جمالپور- مجید حق بین- اکبر مقدم- حامد گنجی- محسن اکبری- مازیار عزیزی- محمد کاظمی- رضا عباسپور- شهرام ادیبی- میترا تمدن- سپیده فلاحتی- ابریشم عادلی- فریده پاغنده- مینا نوری زاد- سمیرا عالی-( آقای ستوده از گروه هیمالیای رشت با چند نفر از دوستان خود از سازمان هلال احمر نیز همراه ما بودند)

 

به نام خالق هستی

 

روز پنج شنبه ۲۶ تیر ساعت ۶:۳۰ صبح در میدان بی بی حوریه حاضر بودم. آقای بهره ور راننده مینی بوس به همراه آقای راوند چند ثانیه بعد رسیدند. پس از سوار شدن دوستان در مسیر ساعت ۷:۰۵ از انزلی خارج شدیم. پس از عبور از کپورچال (۷:۲۰) پونل (۷:۳۵)- تالش (۸:۰۳) در ساعت ۸:۳۵ در ۴۰ کیلو متری آستارا بودیم. هوای گرم اواخر تیر ماه در داخل مینی بوس به خوبی احساس می شد. پس از عبور از حویق (۸:۴۵) – چوبر (۸:۴۹)- روستای پلاسی (۸:۵۲)- لوندویل (۹:۰۰) در ساعت ۹:۴۸ به آستارا رسیدیم. در ساعت ۱۰:۰۰ در سمت چپ جاده در مکانی به نام واحد پذیرایی آستارا چای برای صرف صبحانه که توسط گروه داده  می شد توقف کردیم.

 

 

پس از خوردن املت و نیمرو در ساعت ۱۰:۴۵ حرکت کردیم.

 

 

در ساعت ۱۱:۰۰ از محلی به نام آق چای ( چای به معنی آب سیلاب رود و آق به معنی سفید به عبارتی آب سفید) گذر کردیم. حدود ساعت ۱۱:۰۵ بود که از حوزه استحفاظی گیلان خارج شدیم و وارد استان اردبیل گشتیم. پس از عبور از روستای گیلده (۱۱:۱۰) و منطقه ای به نام سیج (سمت چپ جاده تابلویی بود که نام سیج روی آن نوشته شده بود) در ساعت ۱۱:۱۴ حدود شش دقیقه بعد وارد منطقه گردنه حیران شدیم.  در ساعت ۱۱:۴۷ وارد تونل شدیم. تابلویی که بعد تونل نصب بود نشان می داد که تا نمین ۱۰ کیلومتر و تا اردبیل ۳۲ کیلومتر باقی است. ساعت ۱۱:۵۵ از کنار تابلویی که در سمت راست جاده بود و به نمین می رفت عبور کردیم. بالاتر و در فاصله پنج دقیقه ای از کنار تابلویی که سمت راست و منطقه ای به نام سلوط را نشان می داد گذر کردیم. در ساعت ۱۲:۰۲ در ۱۵ کیلومتری اردبیل و سمت چپ جاده از منطقه خان کندی رد شده و دوستان برای خرید وارد بازارچه شدند. پس از خرید لوازم مورد نیاز حدود ساعت ۱:۰۰ از بازار خارج شدیم. در ساعت ۱:۱۰ از روستای سامیان عبور کرده و ۱:۳۰ به تابلویی رسیدیم که نشان می داد تا مشکین شهر ۵۵ کیلومتر باقی است. کمی بالاتر در سمت راست تابلویی بود که مسیر گرمی را نشان می داد. در همین مسیر و در سمت چپ جاده فرعی هایی بودند که به سمت حیدر آباد – آقچه قشلاقی – و قلعه دیو می رفتند. در ساعت ۱:۵۸ بعد پمپ بنزین تابلو سمت چپ که لاهرود – مشکین شهر را نشان می دهد وارد می شویم. در ساعت ۲:۰۵ سمت چپ میدان کشاورز را رفته و دقایقی بعد از لاهرود خارج می شویم. ساعت ۳:۰۵ تابلو مقابل نشان دهنده شابیل در سمت راست و قوتورسویی سمت چپ می باشد. به سمت شابیل در حرکت هستیم. عشایر در منطقه حضور داشتند و چادر های زیبایشان بر پهنه وسیع تپه ها و دشت های سرسبز گسترده بود. ساعت ۳:۱۰ به انتهای مسیر مینی بوس رسیده و باید سوار جیپ می شدیم.

 

 

البته می توان از جیپ استفاده نکرد و مسیر خاکی تا پناهگاه را کوهپیمایی کرد ولی به خاطر کوله های سنگین اکثر کوهنوردان با جیپ به سمت پناهگاه می روند. با جیپ حدود ۴۰ الی ۴۵ دقیقه و پیاده حدود دو ساعت و نیم زمان می برد. در این مکان بازارچه کوچک و همچنین استخر و سرویس بهداشتی برای مسافران وجود دارد. پس از خوردن ناهار در کنار سکوی آنجا که تنها مکان سایه دار آنجا بود در ساعت ۴:۰۵ با جیپ حرکت کردیم. ( گنجایش جیپ شش نفر و کرایه نفری ۱۲۵۰۰ تومان است.) ساعت  ۴:۴۵  به پناهگاه که در ارتفاع حدود ۳۶۵۰ متری قرار دارد رسیدیم. نسبت به دفعه قبلی که به سبلان آمده بودیم پناهگاه خلوت تر بود. پس از زدن چادر ها که البته در این لحظه ابرهای سیاه بالای سر ما رگبار تندی را نثارمان کرد که همه را فراری داد

 

 

و بعد آن رنگین کمان زیبا نمایان شد و منظره بسیار زیبایی را بوجود آورد و ما نیز عکس هایی گرفتیم.

 

 

 

پس از استراحتی کوتاه با تصمیم سرپرست جهت هم هوایی در ساعت ۶:۱۵ به سمت بالا حرکت کردیم و ۷:۳۰ برگشتیم.(حدود ۱۵۰ متر بالا رفتیم) با تصمیم سرپرست  ساعت ۱۰ خاموشی بود و حرکت ما در روز جمعه ساعت ۵:۳۰ گذاشته شد.

 

ساعت ۳:۰۰ صبح بیدار شدم. بیرون رفته و سر و صورتی به آب زدم. بچه ها اکثرا خواب بودند. خانم پاغنده هم که مسئول امداد ما بودند بیدار شدند با هم بساط نان و عسل و بیسکویت و مربای تمشک را اماده کردیم و مختصری صبحانه خوردیم. کم کم صدای بچه ها شنیده می شد. باید راس ساعت ۵:۲۰ با کوله آماده بیرون چادر می بودیم. دوستان همگی آماده شدند و یکی از دوستان به دلیل سردرد شدید و دل پیچه تصمیم به ماندن گرفت و با ۲۰ نفر در ساعت ۵:۳۳ راهی شدیم.

 

 

آقای ستوده نیز با چند نفر از دوستان هلال احمر خود با ما همراه شدند.

 

 

هوا بسیار خوب بود و کم کم خورشید طلوع زیبای خود را نشان داد. گروه ساوالان رشت هم در جلوی ما در حرکت بودند. اعضای کانون هم قرار بود ساعت ۶:۰۰ صعود خود را شروع کنند. در ساعت ۶:۳۵ در کنار تابلوی یادبود دکتر امیر حسین رحمانی ( عضو هیات علمی دانشکده علوم پزشکی شیراز ) بودیم.

 

 

حدود هفت دقیقه ای استراحت کرده و راه افتادیم. مسیر حرکت ما به سمت جنوب شرقی بود. در ساعت ۷:۵۰ در ارتفاع ۴۲۰۹ متری و ساعت ۹:۱۵ در ارتفاع ۴۵۰۰ متری استراحت های کوتاهی داشتیم.

 

 

قبل از ارتفاع ۴۵۰۰ متری دو نفر از دوستان به علت سردرد و سرگیجه تصمیم به برگشتن گرفتند و با ۱۸ نفر حرکت کردیم. مناظر سمت چپ بسیار چشم نواز بودند. دشت های وسیع با آبگیر های سبز رنگی که از بالا دیده می شد و چمنزاری که در پس سایه روشن خورشید و ابر پهنه وسیع خود را به زیبایی نشان می داد گویی نقاشی بزرگی است که در پیش روی ما آویزان است. بسیار فوق العاده بود. بیان زیبایی هرگز در پس کلمات نمی گنجد تنها باید نظاره گر باشی و تمام وجودت چشم باشد تا خوب خوب ببینی و لذت ببری.

 

پس از استراحت در ارتفاع ۴۵۰۰ متری در ساعت ۹:۳۲ به راه افتادیم. در ساعت ۱۰:۰۰ به مکانی به نام پا رکاب (با ارتفاع  ۴۵۶۳ متری) رسیدیم که به گفته راهنما مکان تجمع کوهنوردان برای سرود خوانی است. ۴۰ دقیقه بعد در ارتفاع ۴۶۹۸ متری استراحت کوتاهی کرده و به راه افتادیم. در ساعت ۱۱:۰۰ به سنگ محراب (ارتفاع حدود ۴۷۴۹) رسیدیم.

 

 

چون تنی چند از دوستان عقب تر بودند نیم ساعتی در سنگ محراب ماندیم تا آنها نیز به ما ملحق شوند و با هم به سوی قله گام برداریم. ساعت ۱۱:۳۰ حرکت کرده و پس از گذر از یک مسیر هموار و پوشیده از برف

 

 

 

در ساعت ۱۱:۵۰ به ورودی دریاچه بالای قله سبلان رسیدیم و صعود با ۱۸ نفر پایان گرفت.

 

 

جلوی دریاچه دارای آب بود ولی در قسمت های وسط یخ زده بود البته نمی دانم که این یخ زدگی تا چه حد سفت بود و یا شاید هم بطور سطحی یخ زده بود.

 

 

 

خلاصه کنار دریاچه ساوالان عکس گرفتیم

 

 

 

 

و نیم ساعت بعد یعنی ۱۲:۲۰ به سمت پایین حرکت کردیم. فکر می کنم بعد سنگ محراب بود که دوستان کمی جلوتر بودند و من با دوستان دیگر عقب تر بودم که ناگهان خانمی داشت از کنار من رد می شد دوباره نگاه کردم  بله حدسم درست بود. خانم پروانه کاظمی بانوی هیمالیانورد کشورمان بودند. صدایشان کردم و با دوستانی که بودند با ایشان سلام و احوال پرسی کردیم و پس از گرفتن عکس یادگاری به راه افتادیم.

 

 

با خود گفتم ای کاش بقیه همنوردان هم نزدیک بودند تا یک عکس گروهی با ایشان می گرفتیم. امیدوارم همواره سلامت و افتخار آفرین برای کشورمان باشند.

 

ساعت ۱۲:۵۵ و ۱:۵۸ استراحت های پنج دقیقه ای داشتیم. در ساعت ۲:۳۵ پناهگاه و چادر های رنگی آن دیده شد و ما در ساعت ۳:۲۶ در نزدیکی های پناهگاه استراحتی کرده و حرکت کردیم. ساعت ۴:۰۵ به پناهگاه رسیدیم. آبی به صورت زده و چادر ها را جمع کرده و ساعت ۵:۰۰ اولین گروه شش نفره  با جیپ به پایین رفت. ۵:۴۰ به شابیل رسیدیم و پس از آمدن تمامی بچه ها ۶:۲۵ سوار مینی بوس شده و حرکت کردیم. سفر ما به سبلان زیبا پایان گرفت و خیلی خوشحالم از اینکه اکثر همنوردانم در این صعود که بار اول صعودشان به سبلان بود استوار و پر توان بر فراز سومین قله بلند ایران عزیزم قرار گرفتند. امیدوارم همه شان برفراز و سلامت باشند.

 

تشکر ویژه: ۱ ) از خانم پاغنده بابت امداد در گروه و  کمک به سایر اعضایی که در پناهگاه بودند. ۲ ) از رضا عباسپور بابت سرپرستی و اجرای آنچه که برای صعود در نظر گرفته بود. ۳ ) از محمد کاظمی راهنمای برنامه که با صبر و حوصله گروه را به بالا هدایت کردند.

 

سپاس از همه همنوردانم در این صعود که با اراده ای مصمم صعود به قله را رقم زدند.

لینک کوتاه : https://www.bamnews.ir/?p=15866

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.