خیلیا میدونن که آخر هر کاری ، آخرشه . حالا چی گیرشون میاد خودشون میدونن و تلاش هائی که کردن ، خون دلائی که خوردن ، راههائی که رفتن و خیلی کارای دیگه که کردن و نکردن .
اما کوهنوردا اگه همه کوههای دنیارو هم بالا برن ، بازم فکر نمیکنن به آخرش رسیدن ، که از عجایب این عشق عجیب و غریبه !
این سبک زندگی تمومی نداره ، خوره اس ، میفته به جونت . نکته اش اینجاست که تو به آخرش نمیرسی ، یعنی دلت نمیخواد برسی ، اما یه روز ، روی یه قله ، کنار یک صخره ، یه نسیم ملایم از روی صورتت گذر میکنه و ردّ بوسه ای میچسبه به گونه ات . مثل وقتی که یه پدر بزرگ روی مبل نشسته و نوه هاش میان ماچش میکنن .
اونجاس که میفهمه دیگه پیر شده ، باید به خودش مرخصی بده و کوله شو آویزون کنه . اما این فقط یک حزن و اندوه طولانی به دل آدم میذاره ، که چه زود همه چی تموم شد !؟
آره ، کوه همیشه هست ، اونی که به آخر ماجرا میرسه کوهنورد نیست ، آخر ماجرا وقتیه که فکر کنی دیگه هیچ قله ای نیست که بری و صعود کنی ! اونجا آخرشه .