همه پستهای کوهنوردانی که در ۱۸ جولای ۲۰۲۱ به قله برودپیک صعود کردند، مرا به یاد این جمله میاندازد: “من راه رفتم، راه رفتم، سپس خوابیدم و بیدار شدم، از دست من کاری ساخته نبود!”.
در اینجا به عنوان یک شاهد سعی خواهم کرد تا دیدگاه دقیقتری از آنچه در کوهستان رخ داد را به همراه یک ارزیابی کلی ارائه دهم، زمانیکه کوهنوردان به طور کلی از کوههای بلند بالا میروند، چه اتفاقی میافتد؟!
روز ۱۷ جولای ساعت ۲۳:۰۰ (به وقت محلی) تیم ما در منطقه مرگ از کمپ ۳ در ارتفاع ۷۰۰۰ متری خارج شد تا به سمت قله برود.
طبق معمول با اسکی، تجهیزات فیلمبرداری، بدون اکسیژن مصنوعی به راه افتادیم.
در ساعت ۱۶، در “قله فرعی”، تصمیم گرفتیم به عقب برگردیم و صعود را قطع کنیم.
اگر میخواستیم در این زمان از روز به قله برسیم، باید ۱ تا ۲ ساعت دیگر را در شیب طی میکردیم و سپس به عقب باز میگشتیم.
اما هوا کاملا تاریک میشد و بازگشت خطرناک بود.
در مقایسه با سایر تیمها، ما از مزیت داشتن اسکی برخوردار بودیم و امکان فرود سریع را داشتیم.
در ۱۸ جولای ساعت ۲۰ هنگام غروب به کمپ ۳ رسیدیم و پس از صرف یک نوشیدنی ساعت ۲۱.۳۰ به خواب رفتیم.
و اینگونه آغاز شد …
ساعت ۲۴ ما توسط چادر کناری متعلق به بلژیکیها از خواب بیدار شدیم: “یک دختر روسی به شکاف بزرگ سقوط کرده، او را باید نجات دهیم!”.
توجه: صعود به قله برودیک از سمت پاکستان تا گردنه در ارتفاع ۷۸۰۰ متری انجام میشود.
سپس، پس از رسیدن به گردنه، باید به سمت راست بروید و در امتداد خطالراس بالا رفته و تا قله اصلی (۴-۳ ساعت) منتهی میشود.
مرز پاکستان و چین در امتداد خط الراس قرار دارد (در سمت راست پاکستان و در سمت چپ کشور چین قرار گرفتهاند).
سمت چینی یک دیوار برفی و یخی با شیب تقریبی ۷۰ درجه است.
“شکاف بزرگ” قبل از گردنه، در ارتفاع ۷۶۰۰ متری واقع شده است.
بدون هیچ کلمهای لباس و کفش به تن کردم.
از بلژیکیها خواسته شد وسایل کمکهای اولیه را در کمپ جمعآوری کنند (تجهیزات ما کم بود، زیرا ما یک پاکستانی را در زمان حمله به قله نجات داده بودیم و بخشی از لوازممان را صرف او کردیم) و سعی کنند یک تیم نجات تشکیل دهند (حدود ۲۰ نفر در کمپ ۳ حضور داشتند).
باید بگویم که من هیچ کس را برای عدم همراهی سرزنش نمیکنم واقعا بالا رفتن از کوه بعد از یک روز کار در ارتفاع زیاد دشوار است و برای برخی غیرممکن است.
در نتیجه، من فقط یک کیت کمکهای اولیه، یک سیلندر اکسیژن، یک ماسک و رگلاتور همراه بردم …
تعداد “نجاتگران” صفر…
«مونیکا ویتکوفسکا» از لهستان بسیار نگران بود.
او آماده بود تا همه لوازمش را برای امداد و نجات به اشتراک بگذارد و همه نوع کمکی را ارائه دهد.
اما خودش نتوانست مرا همراهی کند و از اینرو بسیار ناراحت بود.
قبل از حرکت متوجه عکسالعمل آنتون شدم.
پرسید”کجا می روی؟ وقتی توضیح دادم عنوان داشت: منهم میآیم”.
من و آنتون برای مدت زمانی طولانی مجبور نیستیم در مورد بسیاری از مسائل بحث کنیم.
اگر باید برویم – پس میرویم …
در کمپ اصلی تشکیل تیم نجات توسط کوهنورد و راهنمای مشهور کانادایی «دان بووی» هماهنگ شده بود.
او در سفر زمستانی به برودپیک با «دنیس اوروبکو» شرکت داشت.
درنهایت در ساعت ۲۴ شب ۱۹ جولای، اطلاعات به شرح زیر بود: «آناستازیا رانوا» در منطقه “شکاف بزرگ” سقوط کرده و ممکن است جراحات زیادی برایش رخ داده باشد، همچنین به نظر میرسید که او به تنهایی در حال حرکت بوده”.
ساعت یک بامداد من و آنتوان به سمت بالا رفتیم.
در کولهپشتی من اکسیژن، لباس اضافی و حداقل تجهیزات کوهنوردی وجود داشت.
آنتوان یک جعبه کمکهای اولیه، زیرانداز، غذاو نوشیدنی به همراه داشت.
«دون بووی» از کمپ اصلی گفت: که حادثهای برای آقای کیم، کوهنورد معلول کره جنوبی رخ داده که اورژانسی است. بر اساس اطلاعات، کیم نیز در شکافی در منطقه “شکاف بزرگ” سقوط کرده و کوهنوردان انگلیسی در حال حاضر برای جستجوی او آمدهاند.
به من توصیه شد هنوز عجله نکنم.
در ساعت ۴ بامداد، ۱۰۰ متر قبل از کمپ ۴ (۷۳۰۰ متر)، با نستیا ملاقات کردم! او فقط با یک لنگه کرامپون راه می رفت! در همان ابتدای گفتگو با او مشخص بود این دختر به وضوح از شرایط عادی برخوردار نیست … پاسخ هایش گیج کننده بود.
در پاسخ به این سوال که: “دربالا چه اتفاقی افتاده؟ محل حادثه کجاست و شرایط آقای کیم چگونه است؟” این پاسخ را دریافت کردم: «مگر آقای کیم هم سقوط کرده؟ اما من تنها افتادم. آیا او هم افتاده؟”.
به قلم «ویتالی لازو»
کوهنورد و فیلمساز روس