دیرگاهی است که همگان دریافته اند کوهنوردی ما بیش از آنکه تکیه بر کار و کوشش داشته باشد، گرفتار حرف و سخن است، آنهم حرفهای تکراری و کلیشه ای!!! و بقول معروف، صدتا یک غاز، برای اجرای یک برنامه صعودهای فله ائی، هفته ها حرف زده میشود و صفحات پرتعداد نیز سیاه! تازه آن برنامه ای که همه چیز می بینی بغیر از کوهنوردی و ارزشهای آن.کوهنوردی ما سالهاست که از میدان عمل بیرون آمده و راحت طلبی پیشه کرده است و تا دلتان بخواهد دچار حرف و حدیث است و دریغ از یک جو زحمت و مرارت، که ضرورت قطعی و حتمی برای رشد و پیشرفت به حساب میرود.
اینگونه است که امروزه دیگر هیچ حرفی در کوهنوردی با اعتناء همراه نیست و هر سخن و هر نوشته ای به هوا حواله داده میشود و تو پنداری نه گوشی باز است و نه چشمی بیدار.صد البته، کوهنوردی در کوهستان است و حرف را هم باید آنجا زد، اما چه باید کرد، که اغلب حاضران در صحنه کوهنوردی!!! امروز به اصطلاح “اینکاره” نیستند و برای رد گم کردن باید که به ” حرف ” پناه ببرند، تا بی هنری خود را پنهان نگهدارند.
حرفهای که نه مالیات دارد و نه بازخواست!این حضرات خاک نخورده و میراث خوار، با تشکیل شبکه های هزارجائی دارای نقابهای هستند که به سادگی شناسایی نمی شوند و در پشت شعارهای توخالی مخفی شده اند، تا همه چیز و همه کس را خرج وجود خود کنند.حالا کار بجایی رسیده که با حرف روی بلندترین قله ها می ایستیم و با حرف “ساقاراماتا” را نیز صعود میکنیم، لیکن به وقت کار از همه جا خالی میدهند و به هنگام مسئولیت نیز، سوراخ را با هر قیمتی می خرند.در چنین شرایطی باید گفت که کوهنوردی، زمانی به هویت و حیات خویش باز میگردد که غریبه ها و بیکاره ها راه به آن نیابند و حضور عاشقان و پاکباختکان هموار شود، زیرا که گفته اند:کار به عشق است و به جان.ضمن آنکه دو صد گفته چون نیم کردار نیست.اما چه باید کرد، که چرخ روزگار چرخیده است و کوهنوردی نیز از میدان عمل به مصاحبه های تلفنی کشیده شده و تمرینات و مشقات هم در لم دادن و “کوهنوردی حرفی” خلاصه شده است، این بساط خیلی وقت است که یادآوری میکند، کوهنوردی ما قبل از بازسازی فنی، نیازمند “تحول فرهنگی” است تا از حرف به عمل روی نشان دهد.
دانشگاه- دانشکده فنیمحمد جدیری عباسی