همنوردان بهتر از جانم ، حالا که پس از سالها دیگر توفیق دیدار مرا از دست دادهاید خوشحال نباشید ، چون از قدیم گفته اند : آسیاب به نوبت … لذا چون دوباره در دنیایی دیگر مفتخر به دیدار خواهیم شد ، امیدوارم به وصیّتهای این بریده از دنیا عمل بفرمایید ، قول میدهم سر پل صراط به دردتان بخورم و پاکوبهای میانبرش را یادتان بدهم .
اول از همه اینکه اون آقاهه چرا دارد میخندد ؟ مگر نمیبیند یکی مُرده !!؟ ، بگذریم ، بعد از مرگم تمام وسایل کوهنوردی ام را با خودم دفن کنید ،گفته باشم ! چون پدرم در آمد که با حقوق چندرغاز خدمت به دولت بخرمشان ، یک اسکارف پوسیده هم به احد النّاسی ندهید ، ورثه کوفت بخورد .
ضمنأ وقتی برای خرید کفن نداشتم که ببرم به در و دیوار بمالم برای تبرّک ، همین کیسه خواب کله گاوی هست ، خیلی راحت است ، مرا در آن بپیچید و دستانم را از کیسه بیرون بگذارید تا همه بدانند آخر و عاقبت آن همه صعود چه بود .
برای تشییع جنازه ام صعود سراسری سه روزه برگزار کنید ، تابوتم را به پیمایش چند خط الرأس ببرید باشکوه و جلال . اگر سختتان بود همان خط الراس اشترانکوه مناسب است ، ۶۰ تا ۷۰ کیلومتر که بیشتر نیست .
روز آخر هم ببریدم دماوند ، آسفالت به آسفالت ، مشغول ذِمّه اید اگر تابوت مرا با قاطر بالا ببرید . سرعتی باشد بهتر است ، چون میگویند ؛ تابوت که تند برود ، متوفی دل به دنیا ندارد .
راستی به بوفه چی بارگاه سوم یک عدد کافی میکس بدهکارم ، همان آقاهه که اول داشت میخندید زحمتش را بکشد ، که مدیونی نداشته باشم ، سر پل صراط میگویم پایش را کجا بگذارد که سر نخورد ، چون زودتر می روم ، پاکوبهایش رایاد میگیرم ، اسمش را بنویسد ، بگذارد توی کیسه خواب (کفن).
در پایان آن همنوردانی که مرا قال گذاشتند و برنامههای لاکچری خودشان را با از مابهتران رفتند را حلال می کنم ، و برای سنگ قبرم هر چیزی خواستید بنویسید چون هنوز هیچ ایدهای برایش ندارم . فقط ننویسید کوهنورد پرتوقع .