به گزارش بام نیوز، زمستانی K2 ،ویتک کورتیکا در بخشی از مصاحبه خود در مورد صعود زمستانی K2 توسط نپالیها صحبت می کند. وی اظهار داشت که استفاده از طنابهای ثابت، نردهبان و اکسیژن مصنوعی برای صعود به این کوه یک اقدام ورزشی نبوده، اما در عین حال متعجب است که همه کسانی که به این دلیل به نپالیها حمله کردند خودشان کار دیگری انجام ندادهاند. یعنی این واقعیت که ژوزف فاتحان k2در حال صعود از یک جاده نرده کشی درحال گذر بودند، که مشکلات را به میزان قابل توجهی کاهش داد. کورتیکا چنین صعودی را به تفریح در شهربازی تفسیر میکند که نوعی ضد کوه نوردی است و تنها مصرف تجاری دارد. وی همچنین خاطرنشان میکند که کوهنوردان لهستانی نیز اکنون در شرایط مشابه کار می کنند. او اضافه می کند: چنین صعودهایی یک صعود ساختگی است، نه به کوه پرافتخار موسوم به K2، بلکه به یک سازه کاملا مصنوعی در دامنه آن، دیگر جایی برای تماس انسان با سنگ و یخ، یا به طور گسترده تر، با عنصر طبیعت وجود ندارد. تنها چیزی که باقی میماند فشار دادن یومار در امتداد یک ساختار مصنوعی است. این امر هیچ ارتباطی با ایده کوهنوردی ندارد و یکی از زیباترین رشتههای ورزشی به دیسکو تبدیل شده است.
ویتک کورتیکا در ادامه به تلاش شرپاها برای لقمهای نان میپردازد و میگوید: آنها کپسول اکسیژن اضافی به همراه میآوردند و برای مشتریانشان پخت و پز میکنند. ولی این کار برایشان درآمد زیادی به همراه ندارد. به عنوان مثال کار در ارتفاع تنها برای کسب هزار دلار و این همان چیزی است که تمبا شرپا، که در سال ۲۰۱۲ در حین همراهی با آرتور هایزر برروی لوتسه ۸۵۱۶ متر بخاطرش کشته شد، قرار بود دریافت کند. آیا در مورد این مرگ چیزی شنیدهاید؟ مرگ یک شرپا در رسانهها ناخوشایند است، زیرا او به قیمت هزار دلار جان داده! ولی لهستانیها در چنین شرایطی به صعودشان افتخار میکنند
بوی جنازه می داد
جالب توجه است که یکی از شرکت کنندگان در آن برنامه کوهنورد و اسکی باز لهستانی، آندره بارگیل نخستین انسانی که K2 را در سال ۲۰۱۸ بدون اکسیژن صعود با اسکی فرود آمد بود که قرار بود صعود سریعی برروی قله داشته باشد. زمانی بارگیل به کمپ چهارم رسید که فکر میکرد چادرها خالی باشند. اما گروهی از کوهنوردان را در آنجا دید. آنجا پنج نفر در چادری بودند که برای سه نفر ظرفیت داشت. آنها شرپاها، «آرتور هایزر» و دو کوهنورد دیگر لهستانی بودند. بارگیل میگوید: وضعیت آنها مناسب به نظر نمیرسید و نمیتوانستند منطقی به سوالات من پاسخ دهند. آنها گفتند که همچنان در آنجا میمانند. کاری که بیفایده بود. و من احساس کردم کارشان بوی جنازه میدهد و به ناچار بازگشتم، چون در چادر اصلا جایی نبود تا درآن استراحت کنم. پس از آن بود که تمبا، شرپای باتجربه همراهشان سقوط کرد و جان باخت. بارگیل آن تلاش را یک نوع لشکرکشی تفسیر کرد.
لشکرکشی به لوتسه در حالی انجام شد که دو شرپا در آن شرکت کردند تا کوله پشتی را برای ورزشکاران لهستانی، یعنی نمایندگان لهستان در هیمالیا حمل کنند!. این یک نوع پوچی است. گویی یک دونده ماراتن اتومبیلی در مقابل خود دارد که او را روی لاستیکی ترکیده میکشد.
کورتیکا هنگام صحبت در مورد مرگهای بحث برانگیز در کوهستان به حادثه دلخراش مرگ Józef Koniak در آناپورنای سال ۱۹۷۹ نیز اشاره میکند. او میگوید ژوزف درحالی در این کوه کشته شد که با طناب به ویلیجکی متصل بوده. اما او حدود هشتصد متر سقوط میکند و دقایقی بعد میمیرد. کورتیکا مدعی است بی توجهی ویلیجکی موجب مرگ همنوردش شده است.
او میافزاید که کریستف ویلیجکی ،آدام بیلیکی و جرزی کاکوشکا در مرگ همنوردانشان متهم نیستند بلکه به دلیل عدم احساس مسئولیت در قبال ایشان باید پاسخگو میبودند.
او عنوان میدارد آنها در این حوادث نقش دربان دروازه های زندگی پس از مرگ را برای همنوردانشان بازی میکردند. و میافزاید: برای چه ارزشهایی؟ اثبات برتری نژادیشان یا شهرت؟