به گزارش خبرنگار بام نیوز، ویتک کورتیکا کوهنورد نامدار لهستانی بانقد بزرگان کوهنوردی کشورش و صعودهای شاخص ایشان در هیمالیا، اینبار اقدام به برداشتن سنگریزههای شخصی از کفشهای خود میکند و مصاحبه را به سطحی بسیار لغزنده، بخصوص وقتی که کوهنوردان مرده را درگیر کند میبرد.
او میگوید:متاسفانه سقوط در دهههای طلایی با فروپاشی اخلاقی، در بازیهای با مرگ و در تقلبهای خاموش مربوط به کوهنوردی بارزتر است.
او نامهای بزرگی را به چالش میکشد. همچون جرزی کاکوشکا و وندارتکویچ.
مسابقه کاکوشکا و مسنر
کورتیکا میگوید: ریشه های سقوط او را باید طبق معمول در اوج شکوه جستجو کرد. تا زمانی که هیمالیانوردی ما توسط یک شور و فداکاری از خود گذشتگی است، نتایج شگفت انگیزی داشتهایم. اولین صعود به قلههای سربه فلک کشیده، بدون یک پدیده منحصر به فرد کوه نوردی، تعداد زیادی مسیر جدید در قله های ۸۰۰۰ متری، و یک رابطه ناب و فوق العاده با کوهها به سبک آلپی، همه اینها اما به یک نمایش رسانهای تبدیل شده است. تمایل عمومی به موفقیت، تخلفات اخلاقی و ورزشی را درپی دارد، و بدین ترتیب کوهنوردی با بهرهبرداری نامناسب، تقلبها و فجایع کوهستانی همراه است.
برای اولین بار آنها (کاکوشکا و مسنر)، کوهها را به یک ورزشگاه تبدیل کردند. رکورد این مسابقه بسیار مهمتر از اهمیت خود صعود بود. فقط به سه صعود زمستانی کاکوشکا در داولاگیری، چوایو و کانگچنچونگا نگاه کنید. یورورک (نام لهستانی کاکوشکا) پس از انجام تمام کارهای سخت بقیه کوهنوردان به اعزام ها پیوست، در حالی که هر یک از این کوهها، پس از هفتهها کار سنگین کوهنوردی، ثابت گذاری شده بود. درواقع وی داشت وارد یک پارک ماجراجویی آماده میشد. این صعودها با ایده بازی جوانمردانه متناقض بود.
رویای زیبای وندا
وندا رتکویچ سومین زنی بود که برفراز اورست ایستاد. او اورست و K2 را مدتها پیش از مردان کشورش صعود کرد و صاحب ایده تشکیل تیمهای مستقل زنان بود. رویای وندا بانام “کاروان آرزوها” درنهایت پس از صعود به ۸ قله ۸۰۰۰ متری سال ۱۹۹۲ در کانچنچونگا بامرگ او به پایان رسید.
در آناپورنا بر وندا چه گذشت؟
– واضح است که او تا نزدیکی قله آناپورنا رسیده بود، جایی که «ریشارد پاولوسکی»، که از قله باز میگشت با او روبرو شد. واندا قبل از صعود به قله مدت زمان طولانی را در کمپ اصلی گذرانده بود. وی پس از سایر لهستانیها عازم صعود شد. ویلیجکی در آن زمان در ارتفاع بود. من از زبان خود او شنیدم که میگفت وندا پس از کمی صعود از کمپ آخر و پس از طی مسافت کوتاهی ایستاد و برگشت. زمانیکه او به کمپ اصلی بازگشت با تعجب به دیگران اعلام کرد که در قله بوده است. این یک اتفاق ناخوشایند بود. به زودی واندا همه را بیشتر متعجب کرد و اعلام کرد او عصر روز قبل به قله رسیده بوده! تلخی و قدرت اقناعی واندا همه را متحیر کرد!
– چگونه همه اینها را تفسیر کنیم؟
– من یک بار یک رویای لذت بخش و تقریبا وجدآور دیدم. خواب دیدم که با سبکی شگفتانگیزی دارم از همه ۸۰۰۰ متریها بالا میروم، یکی پس از دیگری. وضعیت رضایتبخش و نشاط آنقدر شدید بود که وقتی بیدار شدم دیگر نمیخواست مرا ترک کند. احتمالا فهمیدم که این فقط یک رویا بوده! اما قدرت رضایت آن صعودها چند روز بدون تردید ادامه داشت. احساس میکردم واقعا از همه آن کوهها بالا رفتهام.
حالا سعی میکنم همه چیز را کشف کنم. درآن صعود نیز یا ویلیجکی پاک و بیگناه خواب دید که واندا بالا نمی رود، یا واندا پاک و بیگناه بود که خواب آن صعودها را دیده بود! در لهستان، واندا با سرسختی شواهد عجیبی ارائه داد. عکسی بدون کیفیت که از بالا گرفته شده بود و البته با عکس پاولوسکی مقایسه شد. واضح بود که عکس واندا از مکان دیگری گرفته شده است. برجستگی زیر قله از زاویه دیگری دیده میشود و منظرههای دور کاملا جابجا شده بودند.