کوله ات را پر کن
پر ز انفاس خدا
و به پرواز در آ …
آنطرف آغوشی ست
از سراشیب جهیدن در باد
و رسیدن در اوج
بی گمان آنسو هست
لب رژ خورده ز پندار خدا
بوسه ات را پر کن
پر ز الحمد خدا …
آنطرف آغوشی ست
آنطرف یک بوسه
بر لب غنچه صبح
در کنار قله
آنطرف دشتی شاد
چشم در راه شماست
سفره ای بگشاده
چشمه ای پر باده
تا که پیغام برید
از پی دلداده
آبی آب حیات
موج در موج وصال
کف زنان پر ز خروش
دل گرو پای شماست …
آنطرف قاصدکی
پر کشید از لب خشکیده و تنهائی گل
ببرد بوسه سرخی ز گل نرگس زرد
تا که مستور کند
دل تنهای کلاغی که سر قله دور
پی دلداری یار
نفسش تنگ شده است