حوادث كوهنوردي من را به ياد داستان آن دو روستايي مياندازد كه در ايوان خانه خود مشغول خوردن خربزه بودند. جماعتي از مرغهاي درون حياط با ديدن تخمههاي خربزه به ايوان هجوم بردند و آمدند روي فرش.
يكي از روستائيان گفت: «كيش!» مرغها ايستادند و از يكديگر پرسيدند كه: «كيش كيه؟» اما همه اظهار كردند كه كيش نيستند. بنابراين مرغها نتيجه گرفتند كه مقصود روستائيان از كيش، كسي خارج از گروه آنهاست.
آنها مجدداً به طرف تخمهها هجوم بردند. يكي از روستائيان لنگه كفشي را به طرف مرغها پرتاب كرد و گفت: «كيش!»
لنگه كفش به يكي از مرغها خورد و او لنگان از ايوان فرار كرد. مرغها با ديدن اين صحنه گفتند كه: «آهان كيش اين بود». بنابراين مجدداً به طرف تخمهها رفتند.
روستايي مجدداً يك لنگه كفش به طرف مرغها پرتاب كرد و به مرغي ديگر خورد. مرغها گفتند: «آهان اين يكي هم اسمش كيش بود و اعلام نميكرد».
خلاصه آنقدر اين عمل تكرار شد تا در پايان مرغها فهميدند كه مقصود روستايي از كيش، همه آنها بوده است.
حال و وضع ما هم امروز مانند آن مرغهاست. اشتباهات را تكرار ميكنيم بدون اينكه از آنها درس بگيريم و ديگر از آن سوراخ گزيده نشويم. همه فكر ميكنيم كه حادثهاي كه براي همنورد ما اتفاق ميافتد، براي ما اتفاق نخواهد افتاد. كوهها بنا بر طبيعت خود نيروهايي مهيب و عظيم هستند كه كوچكترين كم بها دادن به آنها باعث تكرار فاجعهاي ديگر خواهد شد.
آنها مدتهاست كه مانند آن روستايي نهيب خود را بر ما زدهاند و اين ما هستيم كه بايد تهديد آنها را جدي بگيريم.
در اينجا وقتي از «ما» صحبت ميشود يعني همه. يعني آن پيشكسوتي كه بيشتر از تعداد موهاي سرش قلهها را صعود كرده و آن كسي كه با يكي دو بار كوه رفتن، علاقهمند به اين ورزش شده و ميخواهد با خريد تجهيزات كوهنوردي به جمع كوهنوردان بپيوندد.
نهيب و فرياد و تهديد كوهها، كوچك و بزرگ و فعال و غيرفعال نميشناسد، بيائيد آنرا جدي بگيريم.
با توجه به اينكه شما تا اينجا حوصله كرده و مقاله را مطالعه نمودهايد، بنابراين اكنون بايد قادر باشيد كه به اين سئوال جواب بدهيد كه: «كيش كيه؟».
واقعاً به نظر شما «كيش كيه؟»
من كه نيستم، شما چطور؟؟