به گزارش خبرنگار بام نیوز، آهار، منطقه زیبای کوهستانی در ۳۰ کیلومتری تهران است. این منطقه بعد از حادثه ۵ دیماه امسال، دیگر نام غریبهای برای هیچکس نیست.
مرگ دکتر سیدمصطفی فاطمی در حادثه ریزش بهمن ۵ دی نام آهار را بیش از هر زمان دیگری سر زبانها انداخت. کسی که توسط امدادگران محلی آهار از زیر آوار برف پیدا شد. تعدد حوادث کوهستان در منطقه آهار، اتفاق ۵ دی ماه امسال و ضرورت امدادرسانی در این منطقه، همهوهمه بهانهای شد برای ایجاد پایگاه امدادونجات آهار، آنهم به همت اهالی همین روستای زیبا. مردمی که پیشینهای طولانی در حوزه امداد کوهستان دارند و بچههای قدونیمقدشان را پای همین قصهها بزرگ کردهاند.
بچههایی که امروز قد کشیدهاند و حالا تیم امدادگران آهار را تشکیل دادهاند تا از این پس با سرو سامان دادن به فعالیتهای امدادی، در قالبی رسمیتر این فعالیتها را دنبال کرده و زمان حضور نیروهای امدادی را در صحنه حوادث کم کنند.
روستای آهار یکی از روستاهای کوهستانی تهران است که بچههایش در زمستانهای سرد زیر کرسی داغ می نشینند و داستان امدادرسانی به در راه ماندگان و مصدومان کوهستان را از زبان پدربزرگها و مادربزرگهای روستا میشنوند.
هرکدامشان در خانه، قهرمانانی دارند که رفیق پروپا قرص کوهستانند و برای نجات جان انسانها از هیچ تلاشی کوتاهی نمیکنند. «عزیز رسول آهاری» یکی از این بچههاست که از وقتی چشم به این دنیا باز کرد و خودش را شناخت همراه پدرومادر کوهنوردش در کوهها جستوخیز میکرد.
او امروز مسئول پایگاه امدادگران آهار است. پایگاهی که هفته گذشته به یاد دوست و رفیق تازه از دنیا رفتهشان به نام «مرتضی نادی آهاری» در ساختمان اهدایی از سوی دهیاری و شورا در میدان روستا کار خود را به صورت رسمی آغاز کرد: «مرتضی هم اهل آهار بود؛ از کوهنوردان و مربیان حرفهای صخرهنوردی و کوهنوردی. سالهای زیادی را با هم در کوهها وقت گذراندیم و به درراهماندگان کمک کردیم. یکی از آرزوهایش برگزاری دوره آموزشی برای کوهنوردان تجربی روستای آهار بود تا با ریسک کمتری در عملیاتهای امدادونجات حاضر شوند.
مرگ اجازه نداد او مربی کلاس آموزشی رفقایش باشد اما سقوطش از صخره بهانهای شد برای تحقق این آرزو. آرزویی که دوستانش بعد از فوت او و به محض تأسیس پایگاه امدادگران آهار عملی کردند.»
اولین دوره بلد محلی:
به محض تأسیس پایگاه، امدادگران به یاد همین یار قدیمی کوهنوردان آهار، اولین دوره آموزشی بلد محلی را برگزار کردند: «مرتضی همراه پدرش که از کوهنوردان قدیمی بود سالهایسال در این رشته فعالیت میکرد. بعد از سقوط او، پدرش در مراسم بزرگداشتش از مسئولان فدراسیون خواست تا با برگزاری دوره آموزشی ویژه کوهنوردان امدادگر به آخرین خواسته پسرش عمل کنند. مسئولان فدراسیون هم به محض راهاندازی پایگاه به مرکزیت آهار، اولین دوره آموزشی بلد محلی را در همین روستا و با حضور ۴۸ نفر از کوهنوردان رودبار قصران و لواسانات (آهار، فشم، میگون، شمشک، لالان، لواسان و افجه) برگزار کردند. شرکتکنندگان با اصول جستوجو در مناطق کوهستانی، ساخت غار برفی، بهمنشناسی و اصول جستجو در بهمن، خطرات کوهستان و نحوه مواجهه با آن، معرفی ابزارهای جستوجو در بهمن، مدیریت در حوادث، آشنایی با مسائل انتقال حادثهدیده با بالگرد و…آشنا شدند.»
مردهای که زنده شد!
عزیز و تیم ۱۲ نفره دوستانش که امروز در قالب تیم امدادونجات آهار فعالند به تمام مسیرهای کوهستانی کوههای اطراف روستا آشنا هستند و همین آشنایی به منطقه باعث میشود تا سرعت عملشان در هنگام بروز حوادث نسبت به سایر گروههای امدادی بیشتر باشد: «دی ماه سال ۹۷ بود. خبر رسید یکی از اعضای تیمی از کوهنوردان صعود کرده به قله «اللهبند» متاسفانه دچار حادثه شکستگی پا شده و نیاز به کمک دارد. آن روز در منطقه نبودم. دوستانم خود را به قله رسانده بودند. وقتی تماس گرفتم گفتند تعداد نیروهای کمکی کافی است و درحال انتقال مصدوم هستیم. با فرا رسیدن شب، دمای هوا بهشدت در منطقه کاهش مییابد و دما به زیر ۲۰ درجه سانتیگراد میرسد. حوالی ساعت ۸ بچهها خبر دادند در مسیر صخرهای گیر افتادند و سرما اجازه پیشروی نمیدهد. بلافاصله از طریق فضای مجازی، دوستان و اهالی روستا را برای کمک فرا خواندم. حدود ۱۵ نفر جمع شدیم. سریعا دو بسته خرما و نان تهیه کردم و در کوله انداختم و همراه اهالی به سمت قله رفتیم.
آنقدر عجله داشتیم که تمام مسیر را در آن سرما میدویدیم و عرق میریختیم . خیسی نشسته بر تن و صورتمان سریعا در آن سرما یخ میزد. راه ۷ ساعته را ۴ ساعته طی کردیم .مصدوم کاملا پتوپیچ شده بود تا از یخزدگی به علت بیتحرکی جلوگیری شود. نیروهای قبلی و حتی همراهان این کوهنورد توانایی ادامه انتقال او را نداشتند.
به ما هم پیشنهاد دادند خودمان برگردیم و کار انتقال را به فردا بسپاریم اما من قبول نکردم. معتقد بودم چون تازه نفس هستیم، میتوانیم. تا میانه راه پیش رفتیم اما در آن سرمای شدید واقعا ادامه راه ممکن نبود. باز خواستیم برانکارد را همانجا رها کنیم و برگردیم اما پیشنهاد دادم با طناب و چوبدستهایی که همراهمان است کار هدایت برانکارد را انجام دهیم. شروع به بستن طنابها کردیم و با کمک هم بالاخره موفق شدیم دمدمای صبح به دامنه کوه برسیم. در کمال تعجب متوجه شدیم کوهنورد یخزده زنده است. خدا میداند که چقدر خوشحال شدیم که او را در میانه راه رها نکردیم و نجات او از مرگ، تمام خستگی شب گذشته را از بین برد.»
میراث امدادگری:
«حسین نظرآهاری» هم از کوهنوردان حرفهای و البته امدادگران داوطلب روستای آهار است. ۴۷ ساله است. داوطلبی و امدادگری، میراثی است که از خانواده به او رسیده است. خاطرات زیادی از فعالیتهای داوطلبانه پدربزرگش به یاد دارد: «پدر بزرگم همیشه وقتی ما را دور هم جمع میکرد به جای افسانههای قدیمی، خاطرات امدادی خود را روایت میکرد. او درسال ۴۶ تیم امدادگران درراهماندهای که دنبال فریبرز بحرینی، از کوهنوردان بنام آن زمان بود و در کوه گم شده بود را در خانه خود پناه میدهد. هرچند اعضای این تیم گمان میکنند او حتما قصد پول گرفتن از آنها را دارد که پذیرایی خوبی انجام میدهد.
پدربزرگم وقتی از این مسأله مطلع میشود با عصبانیت میگوید اهالی این روستا خودشان امدادگرند و به تمام درراهماندگان و حادثهدیدگان کوهستان کمک میکنند. قدم همه امدادگران هم روی چشم ماست. زمزمه قصههای امدادگری در گوش ما باعث شد تا اکثر جوانان این روستا کوهنورد و امدادگر داوطلب باشند.»
تلخ و شیرین آهار را با هم تجربه کردیم:
خاطرات تلخ زیادی از امداد در حوادث کوهستان دارد. آخرین خاطرهاش به پیدا کردن پیکر دکتر مصطفی فاطمی است: «۵ دی ماه تعداد حوادث کوهستان زیاد بود. ساعت ۳ خبر دادند در منطقه آهار ۵ نفر گرفتار بهمن شدند که ۴ نفر را نجات دادهاند اما یک نفر پیدا نشده است. به فاصله ۱۵ دقیقه خود را به محل حادثه رساندیم اما بوران شدید و هوا اجازه ادامه کار را نداد. مجدد صبح روز بعد به منطقه برگشتیم. شبگذشته برف۴غ تازه باریده بود و تمام نقاط ریزش بهمن از برف پوشیده شده بود. این وضع، عملیات امداد را سخت میکرد. خانواده دکتر اعلام کردند در جیبش جیپیاس داشته. دوباره به نزدیکیهای نقطه ریزش بهمن رفتیم و در همین حین حفرهای در میان برفها توجهمان را به خودش جلب کرد وقتی جلوتر رفتیم و کمی برف را کنار زدیم با پیکر دکتر روبهرو شدیم. تنها نیممتر زیر بهمن مانده بود اما شانس با او یار نبود . با کمک تیمهای امدادی دیگر، پیکر یخزده او را به پایین کوه منتقل کردیم.»
مرتضی هم اهل آهار بود؛ از کوهنوردان و مربیان حرفهای صخرهنوردی و کوهنوردی. سالهای زیادی را با هم در کوهها وقت گذراندیم و به درراهماندگان کمک کردیم. یکی از آرزوهایش برگزاری دوره آموزشی برای کوهنوردان تجربی روستای آهار بود تا با ریسک کمتری در عملیاتهای امداد و نجات حاضر شوند. مرگ اجازه نداد او مربی کلاس آموزشی رفقایش باشد اما سقوطش از صخره بهانهای شد برای تحقق این آرزو. آرزویی که دوستانش بعد از فوت او و به محض تأسیس پایگاه امدادگران آهار عملی کردند.
البته حسین در کنار این خاطره تلخ یک خاطره خوب هم از همان شب دارد: «شب بود که عکسی از یک کوهنورد را در شبکه مجازی برای ما ارسال کردند و گفتند خانواده از او بیخبر است. گویا در منطقه آهار گرفتار بهمن شده است. ما به محض دیدن عکس و شناختن آن خبر دادیم که این فرد زنده است و در یکی از کلبههای نجات حضور دارد اما دسترسی به امکانات تماس ندارد. این خبر و خوشحالی خانوادهاش در آن شرایط سخت بسیار ارزشمند بود.»
برداشت از شهروند آنلاین