واقعیتی که در ورزش کوهنوردی به وضوح دیده شده ، و از سوی بسیاری از کوهنوردان کتمان می شود ، واژۂ تنهائی ست .
شاید شما هم از همان کسانی باشید که با این دیدگاه مخالفند . اما شما هم تنهائی تان را کتمان می کنید !! باور کنید …
همه ما برای یافتن چیزی به پا کوه میگذاریم ، که نداریم ، شاید هم نخواسته ایم که داشته باشیم .!
چیزی به نام یک «سنگ صبور بی منّت »
مکان و یا اتمسفری که در آن همه دلمشغولی ها و اندوه های نهفته در روحمان را بی هراس از قضاوت مغرضانه به دامانش بریزیم و جز سکوت و سکوت ، و آرامش ، چیز دیگری برنگرداند .
کدامیک از شما رازهایی را که به هیچ کس نمیتوانسته اید بگوئید را به کوهستان نبرده اید ؟
کدامیک از شما در مسیر پاکوب ، بی آنکه کسی بفهمد تنهائی هایتان را با گون های حاشیه ی راه در میان نگذاشته اید ؟
چه کسی می داند که اشک های روی قله ، از کدام غم عمیق در دل شما بروز میکند ؟
چه کسی به هنگام صعود و فرود ، چشم به خاک و سنگ نمی سپارد و با خودش حرف نمیزند ؟
چه کسی لباس شاد می پوشد و در دل غصه های بسیار ندارد ؟
چه کسی فریاد شادی سر می دهد ، و ناله های تنهائیش را فقط خدای کوهستان می شنود؟
همه کسانی که پا به کوهستان می گذارند ، تنهاترین آدم های زمین اند ، نه اینکه بد باشد ، اتفاقأ خوب است .
خوب است که آدم با خدای خود خلوت کند ، و کوله بار اندوه نهفته بشری را به دوش بکشد و بر فراز قله های دور ، آنرا به گوش باد بسپارد .
اصلأ چه کسی می داند ما چقدر تنهائیم …؟
بهتر است ندانند ، فقط او بداند بس است .