نياز به تفكر يا حدس و گمان زيادي نبود كه بسياق معمول همچون خيل رويدادهايي بس بزرگتر از حوادث ارتفاعات تهران اين بار هم آنچه يافت مينشود همان پرتقالفروش معروف است.
در مصاحبه رياست محترم فدراسيون با ایسنا چند پرسش اساسي را ميتوان يافت؛
اول: فلسفه وجودي پليس كوهستان و شرح وظائف آن چيست؟
دوم: بالاخره مسئول امداد كوهستان چه ارگاني است كه بدون منت به انجام وظيفه بپردازد؟
سوم: فدراسيوني كه بودجه لازم را ندارد و در دايره بسته خود ميچرخد، مصداق همان شير بدون يال و كوپال و اشكم نيست؟
چهارم: افت كميتگرايي در برابر اهميت كيفيت تا كي؟
عدد را دقت كنيد؛ ٢٠٠هزار! ٢٠٠هزار مربي كه به جرات ميتوان گفت بسياري از آنان حداقلهاي يك برنامه كوهنوردي را نميدانند و حتي يك شب را در فصل گرما در چادر نخوابيداند. چند نفر از اين تعداد مربيان كاربلداند؟
پنجم: بسته بودن باشگاهها هم فقط نقش آويزان شدن به هر در و تختهاي را دارد كه مفري براي گريز از مسئوليت است والا ميدانيم جدا از محدود باشگاههايي كه از گذشته خاك كوهنوردي را خوردهاند از بقيه آن امامزادگان معجزهاي ساخته نيست.
پرتقالفروش همچنان ناشناخته است.