به درس ودرکتاب کوهنوردی.
نمیبینی به جزدرسی ز مردی.
نمیگوید چه میدانی ولیکن.
بپرسدآنچه میدانی چه کردی؟
درون خانه آرامش مهیاست.
به کوهستان به دنبال چه گردی؟
گهی طوفان وگه باران وبهمن.
گهی می لرزی از سرما وسردی.
زمانی هم به آتش میگدازی.
به زیرنور خورشید و زگرمی.
کلنگ وکوله و گاهی کرامپون.
گهی هم درسراشیبی بلغزی.
همه دریک طرف مردی به یک سو.
که آن هم گشته رسم همنوردی.
نه مردی درذکوراست وبه مردان.
در آنکه راه (مـــردی) در نوردی.