در سال ۱۳۴۲ یک تیم سه نفره به سرپرستی من بهمراهی دوست عزیز و مرحومم آقای هاشم افسریان و دوست دیگر آقای احمد ظریف برای تهیه نقشه بینالود عازم شدیم ، زیرا برای کوهنوردانی که از نقاط مختلف کشور برای صعود میامدند ، نقشه لازم بود .
قرار شد من با قطب نمای تاریخی ام زوایا را ثبت کنم . افسریان عوامل مسیر ، و آقای ظریف هم فواصل را با قدم شماری تعیین کند.
با تلاش بسیار نقشه رسم شد ، آقای افسریان نقاش نیز بودند و در ترسیم نقشه کمک بسیار زیادی کردند . سال بعد که آقای مشیر ، با گروهشان تصمیم به صعود بینالود داشتند ، از من نقشه خواستند . ایشان دانشجوی رشته جغرافی بودند ، با استفاده از نقشه تهیه شده ، قله را صعود کرد . در بازگشت ضمن تعریف از دقت نقشه ، مطرح نمود که بینالود بلند ترین ارتفاع رشته کوه نیست ! و در ادامه گفت ؛ من با مطالعه ی نقشه های دانشکده ، قله دیگری را جسته ام ، و سپس کپی نقشه را ارائه نمود .
ما هم که سرمان درد میکرد برای جستجو ، از روی نقشه ، با آشنائی که به چشمه سبز داشتیم ، برنامه صعود را از این مسیر طراحی کردیم .
دوروز تعطیل در پیش بود ، در آن زمان مینی بوس کرایه نبود و هزینه اش را هم نداشتیم . از دوستان خواستم روز قبل کوله ها را ببرند و از گلمکان با الاغ به چشمه سبز حمل کنند ،که شب آنجا باشیم ، و صبح اولین روز تعطیل ، حمله اول را انجام دهیم . زیرا مسیر قله ناشناس بود و باید در روز روشن به کاوش میپرداختیم .
چون من و دوستم کارمند بانک بودیم خودمان را با موتورسیکلت به گلمکان رساندیم ، و بعداز ظهر از گلمکان تا چشمه سبز را گاهی دوان وگاهی بصورت راهپیمائی طی کرده ، و غروب به چشمه رسیدیم .
گفتنی ست در آنزمان ، مشکل قاچاقچی افغانی در منطقه وجود داشت .در بین راه اسب سواری را دیدیم که بسوی ما می آید ، پیش از رسیدن او ، ما موقعیت خود را تثبیت کردیم . من با لهجه افغانی ایست دادم و از همراهم که نزدیک او مخفی شده بود خواستم جستجو کند ، گفت ؛ اسلحه ندارد … معلوم شد از بومیان منطقه است .
در ادامه پیمایش به دوستان دیگرمان رسیدیم ، و بهمراه آنان شب را در چشمه سبز بیتوته کردیم ، و در ابتدای صبح ، اولین تیم اعزام شد.
در ارتفاع ، باد شدیدی بود نه همراهی وجود داشت نه خبر دهنده ای ، دوستان بدلیل وضعیت جوی نامناسب خواستند که باز گردند ، با تصمیم گروهی برگشتیم و شب را خوابیدیم . صبح ، بغیر از دو نفر از همنوردان روز پیش ، از مسیر یال سیاه سنگ صعود را آغاز کردیم ، پیمایش بر خط الراس ، و ادامه قله به قله ، تا قله هدف .
اما چگونه بدانیم که این قله مجهول از بینالود بلندتر است !؟
در آنزمان ارتفاع سنج نداشتیم ، صفحه مدرّج قطب نما حالت تراز داشت ، روی سنگی ثابت کردم و از شکاف درجه و خط نشانه حدس زدم ۱۵ تا ۲۰ متر بلندتر است ، ناگهان وزش باد آغاز شد ، تا آنجا که ما هفت نفر با آنکه دستهایمان قلاب شده بود را جمعاً بلند میکرد . !
بسختی ارتفاع کم کردیم . صبح زود من و دوست همراهم با موتورسیکلت به مشهد بازگشتیم ،و بخاطر باد شدید و قدرتمند منطقه کوه تازه شناسائی شده نامش را شیرباد گذاشتیم .
روایتی مستند از استاد طاهر زاهدی