به فتح قله می روی به فتح خودچه کرده ای؟
چگونه فتح آن کنی که فتح خود نکرده ای؟
زسنگ ورود ودره ها گذرمگرنمی کنی؟
گذراگرنمی کنی بگودگرچه می کنی؟
به قله هاچومی رسی نظرنما به زیرپا.
به ردپای دیگران ز هرکسی به هرکجا.
کمی زپیش پای توکسی دگررسیده است.
به روی قله اندکی نشسته ولمیده است.
ولی به قلهِ دلت کسی نبوده جز خودت.
سختی وراحتی آن نیازموده جزخودت.
بزن به فتح قله ها که فتح اندرون کنی.
که ردپای دیگران زقله ات برون کنی.