با هم به راه افتادیم
من و کوله و دوربین با همنوردانم
گاهگاهی به بالا نگاه می کردم
هوا هنوز تاریک بود
و من به امید اینکه همزمان با درآمدن خورشید از خودِ در گیرِ زمین جدا شده باشم و به بالا رسیده باشم
تا لحظه تابیدن بی منت خورشید را بر فرش بنگرم
نفس نفس زدن هایم تمامی نداشت
منطق زمزمه می کرد ارامتر حرکت کنم
ولی لذت رسیدن به موقع بالای قله هوایی ام می کرد .
گاهی فراموش می کردم که طبق قاعده باید استراحت کنم و آبی بنوشم
سعی می کردم تا حد ممکن سکوت کنم تا جایی که صدای نفس هایم نیاید
با اینکار می خواستم با سکوت کوه همراه شوم شاید دلیل سکوتش را بفهمم . . .
به موقع به قله رسیدم
علم کوه ۴۸۵۰ متر از سطح دریا
خورشید آرام مثل همیشه جلوه طلایی اش را برعلم چال گستراند
خوشحال بودم ، ولی دلیل سکوت کوه همچنان برایم مجهول باقی ماند . . .
شاید راهِ فهمیدن سکوت کوه این نباشد
عکس معین بروجردی