پیشتر در خصوص دلایل بروز حوادث کوهستان و هجوم کوهنوردان به مناطقی مانند دماوند، آزادکوه، سبلان و امثال آن بسیار سخن گفته شده؛ اما کماکان به نظر نگارنده حلقه اصلی و مفقوده در این خصوص انجام کار فرهنگی و ریشهای توسط مقامات مسئول و باشگاهها و البته در نهایت خودمان است. اصولاً برایند علوم روانشناسی، جامعهشناسی و حقوق امروزه بر این باور است که بیش و پیش از جریمه و محاکمه و مجازات و سرزنش لازم است تا نسبت به افزایش سطح آگاهی و فرهنگ در انجام هر امری مانند رانندگی، استفاده از تلفن همراه و حتی کوهنوردی اقدامات صحیح صورت پذیرد.
متاسفانه اغلب دوستان درگیر دعوای زرگری شدهاند؛ دستهای بروز حوادث را ناشی از عدم حضور و شرکت در یک باشگاه معتبر میدانند و در مقابل دستهای هم به این موضوع اعتقاد نداشته و کماکان به رویه سابق خود به طریق سنتی به فعالیتهای خود مشغولند و در این میان به تنها چیزی که توجه نمیشود کار زیربنایی و فرهنگی است. از آنجایی که کار فرهنگی زمانبر است و ما نه حوصله داریم و نه علاقهای داریم تا به انتظار برداشت کِشتههای خود بنشینیم، به همان دیدن نوک دماغ خود بسنده میکنیم.
بعنوان مثال به سادگی میتوان اقدام به تهیه و گردآوری و تدوین مجموعهای سالانه از آمار جانباختگان، مفقودین و مصدومین کوهنوردی کشور کرد و با اندکی صرف زمان به تهیه یک خلاصه چند صفحهای و نمودار در این خصوص اقدام کنیم و لقمه حاضر و آمادهای در اختیار جامعه کوهنوردی قرار دهیم تا با یک کار علمی به همگان ثابت کنیم که مثلاً عمده دلایل فوت بنا بر آمار عبارتند از …
تنها تلاشی که در این زمینه صورت گرفته اعلام مرگ دوستان، انباشته شدن سایتها و صفحات از عکس مرحوم و تسلیتهای پیاپی، دعاوی زرگری و بیحاصل که باشگاه مقصر بوده یا فرد یا فدراسیون و در نهایت با عنایت به حافظه تاریخی کوتاهمدت ما، فراموشی و سکوت مطلق تا حادثه بعدی و تکرار این دایره معیوب.
به غیر از تهدید مبنی بر عدم اجازه ورود به دماوند و برخورد با کوهنوردان که البته در خود همین امر هم حرف و سخن هیچ دو نهادی یکی نشد چه کاری کردیم؟ خود ما کوهنوردان که از هجمه زبالههای این مناطق دلنگرانیم چرا احساس وظیفه داریم که حتماً هر سال باید یک بار تمام این قلهها را صعود کنیم؟ اگر یک سال با دماوند و آزادکوه در اینستاگرام عکس نداشته باشیم، کوهنورد محسوب نمیشویم؟ زبالههای رها شده هم هیچگاه کار ما نیست و بقول دوران دبستان “کار صبحیها بوده” طی دورههای مربوط به کوهنوردی و اخذ یک مدرک و در نهایت قاب کردن آن، به تنهایی مشکلگشا بوده است؟ قطعا نگاهی به دلایل مرگ و میر و نحوه آنها نشان میدهد که تعداد نهچندان کمی از آنها توسط همین دوستان دورهدیده به وقوع پیوسته.
مخلص کلام اینکه در کنار کار علمی و عملی و آموختن فنون مربوطه باید زیربنای یک کار فرهنگی و طولانیمدت مبنی بر اطلاعرسانی صحیح و مدون و جامع و نتیجهگیریهای علمی و غیراحساسی و به دور از دعاوی بیحاصل گذاشته شود. جامعه کوهنوردی محتاج و تشنه کار فرهنگی است؛ یکی از بهترین راههای آن راهاندازی کارگروهی دلسوز در راستایی جمعآوری آمار و اطلاعات در خصوص حوادث و در کنار آن وضعیت زیستمحیطی مناطق یاد شده و در نهایت اطلاعرسانی صحیح با ارائه راهکارهای علمی برای درمان این معضلات میباشد. در میان این تعداد عاشقان و دلباختگان (واقعی) کوهنوردی و طبیعت ایران، یافتن تعداد انگشتشماری که با صرف زمانی اندک چنین امر مهمی را به سرانجام برسانند کار دشواری نیست. شخصاً مطمئنم که طی چند سال پاسخ بسیار مناسبی دریافت خواهیم کرد. جای خالی یک پایگاه دادههای علمی در کوهنوردی ما به شدت احساس میشود.