اورست در طول یک دوره سخت ۱۸ ساعته تمام تلاشش را برای بلعیدن «بک ودرز» و همنوردانش انجام میدهد. در حالی که طوفانهای شدید بخش بسیاری از تیمش، از جمله سرپرست را یکییکی از بین میبرد، ودرز شروع به افول فزایندهای به دلیل خستگی کرد. بیماری ارتفاع اورا فرا گرفت. در یک نقطه، قبل از اینکه در پهنه برفی بیفتد، دستهایش را بالا آورد و فریاد زد: «من همه چیز را فهمیدم» و به خواب مرگ فرو رفت.
اما پس از اینکه مرگ را باور کرده بود – دو باره – اتفاقی باورنکردنی رخ داد: «بک ودرز» بیدار شد. یخ زدگی سیاه، صورت و بدنش را پوشانده بود. با این حال به نحوی قدرت پیدا کرد که از کنار برف بلند شود و سرانجام از کوه پایین رود.