هميشه از خودم پرسيدهام که چرا طبيت و محيطهاي بکر اين همه براي من آرامش بخش بوده است؟
به گزارش خبرنگار بام نیوز: شايد يک پاسخ اين باشد که جهان اطراف ما از کوهها و برکهها و جنگل گرفته تا آسمان بالاي سرمان آنقدر بزرگ و بياعتناست که انگار در آرامشي ابدي به گونهاي دست نايافتني بر سر جا ايستادهاند. اين ميتواند استعاره و نمادي براي آرامش رواقي گونهي ما بدل شود که همه چيز بر اساس جبر و قدري به پيش ميرود و بنابراين نبايد چندان دلهرهاي بر اين دنياي فاني داشت. ديگر آنکه پايداري آنها نمادي از ابديت است. بر سنگهاي کوه که پا ميگذارم احساس ميکنم که جايي پا گذاشتهام که ميليونها سال بوده است و ميليونها سال ديگر خواهد بود. دليل ديگر شايد کمي شخصيتر باشد و آن اينکه من هرآنچه از شهر و محيطهاي شهري در اين چند سال سختي ديدهام طبيعت با من مهربان و بيپايان بوده است و اين ميتواند براساس اصلي روانشناسي تداعي باشد و نيز يادآور روزگار شيرين تابستانهاي دوران کودکي و رفتن به روستاست. با افزايش سن انسان رواقيتر و جبرگراتر ميشود و خود را بيشتر به دست حوادث ميسپارد بنابراين شايد علاقهي من به طبيعت روز به روز افزون شود. اما: اين طبيعت اسطورهاي من اگر دست خورده شود و مورد تعرض واقع شود قسمتي از هويت ومعناي زندگيام را فنا شده ميبينم. به همين دليل گاهي حافظ راديکال محيط زيست ميشوم.