بعضی از کوهنوردا مثل دماوند ن ، با شکوهن ، سربلندن ، پیششون که هستی انگار همه ی دنیا تو مشتته ، از هیچ چی نمیترسی .
بعضی کوهنوردا خودِ خودِ سبلان ن ، با طراوت و بانشاط ، مثل دریاچه ی بالای قله اش ، دوست داری غرقشون بشی .
بعضی هاشون مثل تفتان ن ، با اینکه تنهان ، اما همیشه قلبشون واسه ی همه میتپه ، اصلا مهربون یعنی اینا .
بعضی از کوهنوردا مثل الوند ن ، با سینه ای پر از آه ، از غصه هایی که توی دامنشون سقوط کرده ، اما بازم حس یه عقاب رو به آدم میدن که نشسته رو قله .
بعضی دیگه مثل سیالان ن ، با دامنی پر از گل و ابر ، درست مثل یک عروس به وقت رقصیدن و طنازی ، آخ از این همه قشنگی .
بعض کوهنوردا اصلأ علم_کوه ن ، سرسخت و مغرور ، جوری که دوست داری باهاشون همه جا بری و پیششون بشینی و یه چائی مهمونشون کنی .
بعضی هاشونم مثل سنبران ن ، با همه قشنگیش حس سفر و همسفر تو دل آدم زنده میکنه ، مثل یه کاروان عازم به قله های دور ، با همنوردای بهتر از جان .
اما راستش بیشتر کوهنوردا با اینکه شبیه هیچ کوهی نیستن ، اما همه ی #ایران ن ، مثل مادر … مثل پدر … مثل برادر … مثل خواهر … مثل خانواده تن ، اصلا نمیشه به چیزی تشبیه شون کرد ، اصیلن ، آدم حسابی ان ، همنوردن .
کوهها همیشه هستن ، اما چیزی که گاهی وقتا حسرتش رو میخوری اینه که یه همنوردائی چرا دیگه نیستن ؟ ، چون تکرار_نشدنی ان ، یکی ان ، یکی یه دونه ان .