شنیدن این جمله کوتاه ، مرا به یاد فرمایش یکی از بزرگان ادبیات جهان می اندازد ،که گفته است : در جنگها هیچ برنده ای وجود ندارد و تنها یک بازنده به چشمان شما زل میزند” وجدان بشری “.
عدم درک درست از ورزش کوهنوردی و تخلیه هیجانات درونی کوهنوردان ناآشنا به فرهنگ این ورزش ، گاهی موجب به کاربردن جملاتی میشود که پایه و اساس درستی ندارند ، ورزشی که برای خودسازی و برجسته تر شدن نیکی های درونی کوهنوردان و قرار گرفتن در آغوش یکی از بهترین و بلند جایگاه ترین عناصر آفرینش بوده است .
در نگاه درست تر ، ما به نبرد با خودکامگی و خودبینی درونی خویش پای به کوه میگذاریم ، و در بستری آرام ، و آغوشی مادرانه به آرامش میرسیم .
اگر جملات بهتری استفاده کنیم ، نامش کوهنوردی عرفانی نیست ، و ایرادی هم در آن نمیبینیم که برای معرفت و شناخت ، و سلوک پا به طبیعت و کوهستان بگذاریم .
صبح به قله حمله میکنیم ‼️
ما قله را زدیم ‼️
قله زیر پای ماست ‼️
جملاتی که نشان از سرمستی و هیجان در بستر طبیعت است ، اما چرا !؟ مگر به جنگ طبیعت رفته ایم !؟ یا به قصد دعوا و مشاجره و کتک کاری به کوه می رویم ، که وقتی بر فرازش می ایستیم ، باد به غبغب بیاندازیم و برای مثلاً ” زدن”ش فریاد قهرمانانه سر بدهیم .
مادر طبیعت که “زدن” ندارد …. شما وقتی به دیدن مادرتان میروید ، چیزی جز آغوش و بوسه نصیبش می کنید ؟