کوله و رقص برف
برای ثابتی عشق بود
کنار همنورد سفره پهن کردن خوردن نان عشق بود
نه یکبار از کنار پناهگاهش
نه صد بار
گذشتن روی پله های مسیرش
هربار عشق بود
شنیدم عاشقی در برف و بوران گفت
غم دلش زیاد بود راهش عشق بود
بیا مرد قله عشق
که بی تو سجده رسیدن سخت است
ضیافتخانت خالیست
دلبری کردنت با دلدار عشق است
توچال چهل روز بی همراه شده
همنوردنت میان جمع تنها شده
خدایا روحش آرام بگردان
آسمانی شدنش را در برای رفیقان آسان بگردان
نه یک تن بل هزاران تن عزیز داشتنش
نه یک روز بل هزاران روز خاطره داشتن ازش
دل و یاران در این دوری هجران
پی یار گشتن
مرد دوران قله عشق نداشتن
دلشان وصل رفیق جانا مدتی آرزوست
ولی صد افسوس
شدفاصله
بین رفیق تا آسمان کوه عشق دوست
بیاد زنده یاد حمید ثابتی روحش شاد