کوهستانِ من قاتل نیست !!
مایۂ شگفتی ست که انسان ، ناکارآمدی و اشتباهات کودکانه و خودسری های بدون مهار خویش را به نام کسی ، چیزی ، یا عاملی جز خود مینویسد !؟
طبیعت تا پیش از آفرینش انسان ، هیچ گونه آسیبی جز فرایند طبیعی خویش نداشته و نمی داشت ، تا آنجا که انسان …؛ انسانِ زیاده خواهِ خودبین ، بر بستر طبیعت پای نهاد ، و در شگفتم هرگونه آسیبی که بر او وارد می گردد ، به دنبال بهانهای است تا طبیعت و یا دیگران را مقصر بداند .!
و بسیار مایه ناامیدی ست اینکه ، همواره به این رفتار ناخوشایند پافشاری میکند !
مگر من چه کردهام !؟
آهای انسان کوته بین … آفریدۂ خودشیفته ، مادر طبیعت چه چیز جز زیبایی و شکوه و آرامش به تو داده است ؟
چگونه قاتل می خوانی اش !؟
چرا بی رحم میدانی اش !!؟
کاش به رفتار خویش بیاندیشی …
کمی در حاشیه رودها آثار حضورت را ببین …
لحظه ای کنار جاده ای که ساخته ای بایست ، و جشن سرمستانۂ نایلون های رها شده را در لابلای بوته های خشک و خسته بیابان نظاره کن …
در میان درختان خشکیدۂ جنگلها از بیتدبیری خود اشک بریز ، و در سوگ بچه روباه اسیر شده در قوطی پلاستیکی مویه کن …
شکم پُـر از زبالۂ ماهیانِ سیارۂ آبی شرمگین ات نمیکند ؟
ترا چه به طبیعت … ترا چه به نعمت …!؟
کوله ات را بیاویز و بنشین ، که باید در خانه میماندی ، تو باید سکوت کنی .
تو خود به جان خود افتاده ای ، کوهستانِ من قاتل نیست …!
بهتر نیست برای این همه مرگ و نیستی ، به دنبال دلیلی دیگر باشی .؟
دوستدار زجر دیدۂ تو ، طبیعت …