انگار نام کوهنوردی در جامعه ما با مرگ عجین شده است؛ تقریباٌ این روزها هر جا که رفتم صحبت از فوت شخص کوهنوردی بود که در توچال و در حادثه بهمن گرفتار شده بود. حادثهای که به سادگی آب خوردن میشد از آن جلوگیری کرد. دقت کردهاید که حوادث یا فجایع کوهنوردی چه تاثیر بدی بر ذهنیت عموم افراد جامعه در خصوص این ورزش دارد؟ بسیاری از افراد در حال حاضر کوهنوردان را افرادی (بوووووق) میدانند که دست از جان شستهاند. برخی برنامهها به شکلی اجرا میشود که به جای “آق یه برنامه بگذار بریم فلان جا” تبدیل به “آقا یه برنامه بگذار بمیریم!” شده است.
چند روز پیاپی و از اول هفته کانالها و مراجع معتبر هواشناسی کوهستان گلوی خود را پاره میکنند که به دلیل گرمای هوا احتمال ریزش بهمن بسیار زیاد است و از عبور از مسیرهای غیرمتعارف خودداری کنید؛ بعد ما دقیق در همان زمان از دره و قیف میل به صعود میکنیم! هواشناسی کوهستان گلوی خود را پاره میکند که هوای ناپایدار و بارشهای شدید برای آخر هفته در منطقه اشترانکوه در پیش است؛ میرویم و همه را زندهبهگور میکنیم! از این دست مثالها فراوان هستند و نام نمیبریم؛ چون صدای اسطورهسازان کوهنوردی کشورمان بلند میشود!
افتخارمان این است که با یک کوله خالی مدرسه و یک چوب دست صعود میکنیم. جالب آنکه برنامه تخصصی کوهنوردی در رسانه ملی هم به جای تقبیح این نوع بیاحتیاطیها با هیجان و افتخار از صعود فلان شخص ویا اشخاص در بدترین هوای ممکن به توچال صحبت میکند و میکروفون را در اختیار میگذارد تا رواج فرهنگ بیخِرَدی و صعود به هر قیمت کند!
سیستمهای اللهبختکی و دورهمی و به قول قدیمیها حسینقلیخانی هیچ خروجی ندارد جز همین که میبینیم. اما کماکان اصرار و پافشاری براجرای این نوع برنامههای بیبرنامه داریم و تنها چیزی که اهمیت ندارد کار علمی و اصولی است. از گذشته و سرنوشت دیگران به هیچ عنوان درس نمیگیریم چون تمام حوادث برای دیگران رخ میدهد و ما اوستای کاریم!! هرچه اشتباهات منجر به آسیب یا فوت بیشتر و فاحشتر باشد قهرمانتریم و اسطوره میشویم و در نهایت “عاشق!” خطاب میشویم. حال اینکه این دید بیمارگونه چگونه در فرهنگ ما نفوذ کرده که کسی را که به سادگی خود را به کشتن میدهد و خانواده را داغدار، جامعه را افسرده، نگران و بدبین به کوهنوردی میکند عاشق میدانیم، الله اعلم!
کاش آقای “الف” و خانم “ب” زنده بودند و سایه آنها بالای سر خانوادهشان، که هیچ قلهای حتی همان اورست هم ارزش یک عمر حسرت و تنهایی بازماندگان را ندارد.
از پویا سلیمانی