به گزارش پايگاه خبري بام نيوز،جمعه چندین کوهنورد در یکی از تلخترین وقایع کوهنوردی ایران در نیم قرن اخیر، در کوههای شمال تهران جان باختند. اما بروز چنین فجایعی چه عللی دارد؟
جمعه سیاه در کوهستان سفید
سلسله وقایع تلخ ۵ دی ۱۳۹۹ در کوهستانهای شمال شهر تهران فاجعهبارترین وقایع مرتبط با کوهنوردی در نیم قرن اخیر بود. آخرین دست از این وقایع تلخ در ۱۳ دی ۱۳۵۳ رخ داده بود که در برف و بوران توچال در آن سال نیز ۹ کوهنورد جان خود را از دست دادند. این بار، اما تعداد تلفات در مجموع بیشتر بود به صورتی که میتوان ۵ دی ۱۳۹۹ را جمعه سیاه کوهنوردی ایران نامید.
متأسفانه ابعاد این اتفاقات آنقدر بزرگ بوده که هنوز تمام زوایای آن روشن نیست. در این بین ضمن ابراز همدردی با خانوادههای این عزیزان از دست رفته باید به دنبال کسب تجربه از این وقایع تلخ باشیم تا در آینده جلوی تکرار آن را بگیریم.
کوهنوردی سنتی دیرپا در بین تهرانیها
کوهنوردی در ایران یک ورزش با سابقه است. به دلیل موقعیت جغرافیایی ایران و اینکه کوهستانهای زیبا و بکری دارد از دیرباز علاقهمندان به ورزش کوهنوردی در ایران فعال بودند.
در این بین بسیاری از افراد علاقهمند به کوهنوردی با تجربه بسیار اندک و بدون هیچ آموزشی اقدام به کوهنوردی میکنند. با توجه به گسترش ابزارهای ارتباطی از جمله شبکههای اجتماعی موبایلی و اینترنتی خصوصاً اینستاگرام ما شاهد یک نوع رفتار نادرست در بین علاقهمندان به کوهنوردی هستیم. بسیاری از افراد کم تجربه به جای آن که کوهنوردی را به صورت اصولی و درست از طریق عضویت در گروههای کوهنوردی با سابقه پیگیری کنند، به صورت انفرادی و بدون برنامه به سمت کوهنوردی میروند.
متأسفانه فضای مجازی هم به این امر دامن زده است. به شکلی که افراد تصور میکنند که با خریدن چند دست لباس، کفش و تجهیزات گرانقیمت کوهنوردی و گرفتن چند عکس در کوهستان تبدیل به یک کوهنورد شدهاند. همین فضا باعث شده که بعضاً افراد دست به صعودهای بیبرنامه و خطرناک در شرایط آب و هوایی نامناسب بزنند. فضای ایسنتاگرامیزه شده در کوهنوردی هم مثل خیلی از جاهای دیگر آفت این ورزش شده است.
کوهستان از شما قویتر است
در مقابل کوهستان نباید مغرور بود. این اصل اولیه هر کوهنوردی است. همانطور که ما انسانها در مقابل مادر طبیعت همچون یک ذره کوچک محسوب میشویم. یک کوهنورد هم در مقابل عظمت کوهستان و خشمی که شاید در دل آرامش کوهستان نهفته است باید بترسد. اصلاً جلوی کوهستان نباید غرور داشت. یک کوهنورد هر چقدر قوی باشد، کوهستان قطعاً از او قویتر است. اتفاقات تلخ روز ۵ دی در توچال و کوههای شمال تهران، زنگ هشداری برای همه ماست که از غرور خود دست برداریم. در این چند وقت شاهد بودیم که بسیار مغرورانه بخشهای زیادی از طبیعت کوهستان به دست انسانها تخریب شده است. حتی در دل دماوند به عنوان بلندترین کوه ایران هم جاده کشیدند. در همین توچال اینقدر ساختوساز کردند که حتی صدای عضو شورای شهر تهران هم به خاطر تصرف صدها هکتار از عرصه طبیعی توچال درآمد.
کوهستان و هر نقطه جغرافیای دیگر کارکرد خاص خودش را دارد. متأسفانه در سالهای اخیر این تداخل کارکردی و فضایی در اقصی نقاط جغرافیای ایران به وجود آمده است. به دلیل نبودن بستر مناسب برای گردشگری انبوه و تودهوار ما شاهد برهم خوردن توازن در نقاط طبیعی مختلف هستیم.
در نبود و کمبود امکانهای تفریحی در تهران، شاهد حضور گسترده و تودهوار گردشگران نه لزوماً کوهنوردان حرفهای در کوهستانها هستیم. در واقع بخش بزرگی از افرادی که به کوهستان میآیند لزوماً برای کوهنوردی اصولی و حرفهای نیامدهاند. این افراد نهایتاً برای گردش و تفرج میآیند. برای همین نیاز است که یک نوع تفکیک کارکردی بین فضاهایی که مناسب گردشگری انبوه هستند با فضاهایی که برای طبیعتگردی مسئولانه باید باشند، ایجاد شود. در نهایت هم برخی نقاط جغرافیایی همچنان صعبالعبور بماند که فقط گروههای کوهنوردی حرفهای با رعایت تمام نکات ایمنی به آنجا صعود کنند.
مشکل همین نبود سطحبندی برای نقاط جغرافیایی مختلف است. متأسفانه در نبود بستر مناسب برای حضور انبوه گردشگرانی که فقط دنبال تفریح و سپری کردن تعطیلات خود هستند، شاهد آن هستیم که جنگل، رودخانه، دریا و کوهستان تبدیل به چلوکبابی و استیج کنسرت و محل رقص و پایکوبی شده است. حتی شاهد آن هستیم که برگزاری «تور شاد شاد شاد» به عنوان یک گزینه برای تورگذاران طبیعت گرد مطرح میشود. در حالی که یک طبیعتگردی با پرنسیب و اصول اینگونه نیست. طبیعتگردی نیازمند رعایت بسیاری از اصول است. این تازه طبیعتگردی است خود کوهنوردی که چند پله از این بالاتر است.
جمعه سیاه کوهنوردی در ایران باید تلنگری جدی به ما بزند تا به فکر برنامهریزی درست و اصولی بر اساس تجربیات علمی جهانی باشیم. باید نسبت به تفکیک دوباره فضاهای گردشگری، طبیعتگردی و کوهنوردی اقدام شود. گردشگری و کوهنوردی نیز همچون هر پدیده دیگری نیازمند برنامهریزی است. متأسفانه در سالهای اخیر کمتر به این بعد از داستان توجه شده است. این اتفاق تلخ شاید فرصتی شود برای توجه به لزوم برنامهریزی.
*کارشناس ارشد جغرافیا و برنامه ریزی گردشگری