در يادداشتي كه امير مليحي به پايگاه خبري بام نيوز ارسال كرد،اظهار داشت:
کوهبانو گر منم با کوله ام
رژ زِ صخره میزنم بر گونه ام
گرچه ساقم ساقۂ نیلوفری
میپرم تا قلّه ها همچون پری
گـُل به سر با شوق رفتن میزنم
وز عناد مردمان دل می کنم
کوهبانو گر شدم از عزم خود
چون منم گــُردآفرید رزم خود
رزم من از سر برون رفتن به دل
ناقِدان را یک به یک کردم خجل
قلّه را چون فاتحان می ایستم
تا بداند این جهان من چیستم
کوه را از جنس خود میدانمش
نسترن ، نیلوفران می خوانمش
کوهبانو از دو نام است و قشنگ
کوه چون نقاشی و من هم که رنگ
رنگ شادی می دهم بر قلّه ها
باد در گیسوی خود کردم رها
با دو صد لبخند همراهش شوم
چون چراغ روشن راهش شوم
کوهبانو یعنی یک رسم ظریف
شیرزن بودن حریفان را حریف
در سرم گل واژه های مادری
پرنیای دختری یا خواهری
کوه را چون خود قشنگش میکنم
چون بهاران رنگ رنگش می کنم
همچو مردان می روم تا اوج دور
چشم تلخ حاسدان همواره کور
بر فراز قله ها فریاد من
عشق ایران یکسره در جان و تن
شانه می سایم به سختی مسیر
زانکه آزادم ، نیَِــم در خود اسیر