با سپري شدن زمستان و رسيدن به فصول بهار و تابستان دگرباره به يمن باشگاههاي كوهنوردي كه رسالتشان بيش از هرچيز پُر كردن كارتهاي بانكيشان است، شاهد هجوم مغولوار گروههاي چنددهنفرهاي خواهيم بود كه در راه زدن!!! قله دماوند صفآرائي خواهند كرد.
از سويي خيل پاترولها و لندورهايي كه خاك دماوند را به توبره ميكشند و در بالادست هرآنچه روييدني است، در زير سُم اسبان باربر لگدمال ميگردد تا چرخه نابودي اين نگاهبان جاويد ايرانزمين تكميل گردد و البته بايستي به موارد فوق معدنكاوي، كوهخواري و يغماگري دامنههايش را نيز افزود تا به عمق زخمهايش پي برد؛ زخمهايي كه طي چند سال گذشته نهتنها التيام نيافت كه عفوني هم گرديد.
آنچه مسلم است دماوند بيكسترين كوه ايران است و خوان يغمايي به چپاول رفته كه با چند همايش و بزرگداشت و روز ملي و… به سان بچهيتيمي ميماند كه به تزوير دستي بر سرو رويش كشيده شود.
ديگر حرف از تعارف و اين حرفها گذشته؛ فدراسيون بايستي دست از مسامحه و مصلحتانديشي و صدور دستورالعملهاي بيخاصيت صدتايهغاز بردارد. اگر به هر علت توان سازماندهي دماوند را ندارد و نميتواند از منافع خود دست بكشد رك و راست اعلام كند تا كوهنوردان خود به چارهانديشي برخيزند.
دماوند هرگز نبايد قلهاي گردشگري باشد؛ او نماد ايستادگي يك ملت است در برابر هرآنچه ناروا كه بر مردمانش گذشته…
براي صعود دماوند بايستي ارزش قائل شد. كافيست از ابتداي مسير خاكياش بعنوان نقطه رهايي، هجوم داعشوار خودروها را سد كرد تا آنكه قصد صعود دماوندكوه را دارد كوله بر پشت ره معشوق پيمايد؛ كه رسيدن به معشوق بها ميطلبد نه بهانه.
كافيست بر هر مسيرش گيتي تعبيه گردد كه گذر از آن بهايي را شامل گردد.
كافيست مدارك فني و رزومه افراد مورد توجه قرار گيرد و بسياري ديگر.
تا ديرتر نشده فكري بايد كرد وگرنه اين عفونت به استخوان خواهد رسيد.